فقر را می توان به عنوان یکی از بزرگ ترین معضلات اجتماعی برشمرد. فقر اثرات مخربی بر روح و روان انسان دارد. فقر یکی از عوامل مهمی است که ارتباط تنگاتنگی با آموزش و پرورش دارد و برای دانش آموزان، افت تحصیلی و ترک تحصیل را به دنبال دارد. هدف از پژوهش حاضر بازبینی تجارب اعضای جامعه مدرسه از محدودیتهای فقر در بین دانشآموزان مدد جوی کمیته امداد در فرآیند تحصیل میباشد. بدین منظور رویکرد پژوهش کیفی و به روش پدیدارشناسی توصیفی بود که با نمونهگیری هدفمند و از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 16 نفر از معلمان، مدیران و اولیای دانش آموزان مدارس حاشیه ناحیه دو شهرستان سنندج تا رسیدن به اشباع نظری انجام گرفت. تجزیهوتحلیل متن مصاحبهها با روش هفت مرحله ای کلایزی صورت پذیرفته است. یافتههای حاصل از تعمق در تجارب اعضای جامعه مدرسه منجر به شناسایی 118 مقوله از 258 مفهوم و 6 تم اصلی شد که شامل: در دسترس نبودن امکانات آموزشی، برخوردار نبودن از حمایتهای والدین، نادیده گرفته شدن دانشآموزان دارای فقر مالی توسط کادر مدرسه، بیانگیزه بودن نسبت به امر تحصیل، ناتوانی در برآورده کردن اولویتهای زندگی ضروری زندگی و وجود اختلالات رفتاری در دانشآموزان دارای فقر مالی و می باشد. در این پژوهش بهمنظور بررسی اعتبار یافتهها، خلاصهای از یافتههای به دست آمده از مصاحبه و چندین مورد از مکتوبات حاصل از مصاحبه هر مصاحبه شونده به آنها انعکاس داده شد و مورد تأیید آنها قرار گرفت. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که فقر موانع و محدودیت های قابلتوجهی در زمینه آموزش و یادگیری از دسترسی به آموزش تا کیفیت آموزشی در سطوح مختلف برای دانشآموزان کمیته امداد ایجاد میکند، فلذا مسئولین آموزشی کشور باید تمهیدات لازم را جهت ارتقاء بهتر زندگی و تحصیل این دانشآموزان فراهم نماید و راه پیشرفت را برای آنها هموار کنند.