رئالیسم، جریانی بود که در قرن نوزدهم در مقابل نظریه ی هنر برای هنر به وجود آمد و مکتبی ادبی شد که به واقعیت های زندگی، به صورت عینی و به دور از هرگونه امور وهمی و ذهنی می پردازد. یکی از انواع رئالیسم، رئالیسم انتقادی است که هدف اصلی آن افشا کردن معضلات و مصیبت های جامعه با نگاهی منتقدانه است. به نویسندگانی که به انتقاد از روابط میان انسان ومحیط, انسان و جامعه پرداخته اند، نویسندگان رئالیسم انتقادی می گویند. ابراهیم نصرالله، نویسنده ی برجسته ی اردنی در رمان اجتماعی "شرفه العار" به بیان مشکلات اجتماعی جهان عرب با دیدگاهی انتقادی پرداخته است. عطا نهایی، رمان نویس سرشناس ایرانی در رمان "گرەوی بەختی هەڵاڵه" که فضای اجتماعی و سیاسی دهه ی پنجاه را روایت می کند، با بیان ادیبانه ی خود از مشکلات جامعه کردی انتقاد می کند. در این دو رمان، مؤلفه های رئالیسم انتقادی چون: فقر، بحران هویت، اوضاع نابسامان اجتماعی، وضعیت نامناسب زنان، آداب و رسوم، جهل و بی سوادی و وطن گرایی به کار رفته است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، رئالیسم انتقادی در دو رمان "شرفه العار" و "گرەوی بەختی هەڵاڵه" بررسی شده است و دیدگاه هر کدام از ادیبان مورد تحلیل قرار گرفته است. با مقایسه و مطالعه ی دو رمان، مفاهیم مشترک زیادی به چشم می خورد. هر دو نویسنده، به مضمون فقر در جامعه و تبعات منفی آن اشاره کرده اند. هردو رمان به مسئله ی خشونت علیه زنان در بدترین شرایط جامعه ی مردسالاری عربی و کردی صحبت می کنند. آداب و رسوم، جهل و بی سوادی و مسئله ی بحران هویت از دیگر موارد مشترک بین دو داستان است، اما تفاوت هایی هم دارند. نویسنده در رمان "گرەوی بەختی هەڵاڵه" به مؤلفه های وطن گرایی پرداخته است در حالی که ابراهیم نصرالله در "شرفه العار" به وطن گرایی نپرداخته است.