کهن الگو تجربیات مشترک نوع بشر است که از گذشته در ناخودآگاه جمعی انسانها باقیمانده است. ناخودآگاه جمعی میان تمام اقوام و ملل و مذاهب، مشترک و دارای محتویاتی یکسانی چون خود، مادر، قهرمان، آنیما، سایه و غیره است. در پژوهش حاضر معلقه طرفه بن العبد از منظر نقد کهنالگویی مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد و با روش تحلیلی- توصیفی و کیفی به بررسی ابیات این معلقه پرداخته میشود. طرفه، کهنالگوی قهرمان است که با یاد یار و دیارش آنیمای درون خویش را در خوله و عشق به او مییابد و با شتر خود که نماد مادر است بر آوارگیها و طرد شدنش از قبیله و ناامیدی از پسر عمش که کهنالگوی سایه است، غلبه کرده و در این سفر با مشقتها و ترسها و تنهاییهای بسیاری روبه رو میشود و طرفه از نام و آوازهاش در میان مردم سخن میگوید که نشان از جاودانگی او در حکم تولدی دوباره میان اذهان و دل مردم است که بعد از مرگش هم از یاد نمیرود. نتایج بهدستآمده بیانگر این مطلب است که کهنالگوهای برجسته نظریه یونگ در معلقه طرفه قابلبررسی هستند و از طریق تحلیل کهنالگویی میتوان به انگیزه شاعر از سرودن اشعارش پی برد