استدلال حیات و زندگی حقوق است. علم حقوق برای اثبات یک قضیه حقوقی از راه پر پیچ و خم استدلال قضایی میگذرد تا حقیقت امر که همان واقعیت دعوای حقوقی یا کیفری است به اثبات برسد. مفاهیم سنتی استدلال حقوقی و فرایند استنباط احکام و قواعد حقوقی، علاوه بر اشکال پایه سنتی منطق، بر مبنای استدلال از طریق قیاس قالبریزی شده است. قیاس بهعنوان یکی از روشهای رایج استدلال در نظام حقوقی محدود به تصمیمات محاکم قضایی نیست، بلکه میتوان اظهار داشت که رویه قضایی تنها یک مصداق مهم از کارکردهای استدلال قیاسی است وگرنه این سبک استدلال، در حوزههای گوناگون و پهنه گسترده حقوق نقش ایفا مینماید. نمونه بارز این امر رویه محاکم داوری بینالمللی است. محاکم داوری بینالمللی استفاده گستردهای از قیاس و اقتباس قضایی، با اشاره به رویه قضایی محاکم محلی از یکسو و از سوی دیگر به آرای سابق محاکم داوری و سایر محاکم بینالمللی داشتهاند. تحلیل آرا و نظرات محاکم داوری نشان میدهد که توسل به قیاس یکی از موارد رفع خلأ و سکوت در معاهدات و ابهام قواعد و توسعه در این حوزه از حقوق بینالملل است. داوران اغلب نیروی محرکه قیاس را بر مبنای عدل و انصاف و ایده رفتار مشابه به قضایای مشابه یا تثبیت یکدستی و انسجام سیستم تشریح مینمایند. مقاله حاضر ضمن بررسی مفهوم قیاس و زمینههای شکلگیری و پیشینه تاریخی آن در نظامهای اصلی حقوقی، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نقش استدلال قیاسی در رویه محاکم داوری بینالمللی میپردازد.