ادبیات عامیانه، ادبیاتی طبیعی و برآمده از دل جامعه است که نیاز به کوشش و تلاش زیادی ندارد بلکه سیر طبیعی فرهنگ، تاریخ، اقتصاد و... همگی در شکلگیری آن نقش اصلی و اساسی دارند. در این پژوهش به بررسی و تحلیل تطبیقی ادبیات عامیانه در اشعار فارسی و کُردی پرداخته شده است. روش انجام پژوهش توصیفی – تحلیلی است که بر اساس مطالعات کتابخانهای انجام شده است. ضرورت انجام این پژوهش در این نکته است که در ادبیات تطبیقی باید موضوع واحدی وجود داشته باشد تا بتوان بر اساس آن به نتایج مشخص دست یافت و ادبیات عامیانه وجه اشتراک این بررسی است که میتوان نمودها و برجستگیهای آن را در این دو زبان نشان داد و تفاوتها و شباهتهای ادبیات عامیانه در این دو زبان را بررسی و تحلیل کرد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که: اشعار عامیانۀ فارسی به ترانهها و معماها قابل تقسیمبندی است و اشعار عامیانۀ کُردی نیز به ترانهها در انواع آن و موضوعات مختلفی مانند زنان و زیباییهای آنها و... قابلیت تقسیمبندی دارد. آنچه در تطبیق این دو ادبیات قابل توجه است، آن است که در ادبیات عامیانۀ کُردی تا حدود بیشتری، مباحث به صورت عیانتر و آشکارتر بیان میشود و از آن پوشش و پنهانی به دلیل عُرف و اخلاق، خبری نیست. شاید دلیل اصلی این مسأله را روح حاکم بر فرهنگ جغرافیایی دانست که ادبیات هر جامعهای بر اساس فرهنگ حاکم بر آن جامعه قابلیت تعریف، توصیف، تحلیل و بررسی دارد.