هدف پژوهش حاضر ارائه تحلیلی از دلالتهای معنایی زنان از نابرابری آموزشی در روستاهای دهستان صلوات آباد شهرستان سنندج میباشد. نظریات انتقادی در حوزه نابرابری آموزشی و نظریههای بوردیو، اپل، کلمن و ایلیچ به عنوان مبانی نظری این پژوهش بوده است. همچنین با رویکرد کیفی و ذیل آن، روش تحلیل روایت به دلالتهای معنایی 33 نفر از زنان در مورد نابرابری آموزشی و پیامدهای آن با نمونهگیری هدفمند و راهبرد مصاحبه نیمه ساختیافته پرداخته شده است. یافتههای به دست آمده شامل 231 مقوله عمده، 26 مقوله محوری و ٧ مقوله اصلی بوده است. نتایج در قالب تحلیل مقولههای اصلی نشان داد که نظام پدرسالارانه همچنان به عنوان امری محتوم در شکلگیری جایگاه و نقش زنان در جامعه و بهتبع موثر در آموزش آنها موثر است. . همچنین نتایج نشان داد که فقر اقتصادی خانوادهها و عدم استقلال مالی و شغلی زنان در شرایط افزایش هزینههای آموزشی به محدودیت در دسترسی به آموزش منجر گشته است. کمبود امکانات روستایی و کاهش حمایتهای دولتی، نابرابری آموزشی در روستاها را تشدید کرده و در نهایت این عوامل سبب ناامیدی از تغییر و به تبع؛ محرومیت اجتماعی آنها از مزایای آموزش گردیده است.