پایان دهه ی 1980 میلادی مصادف است با نوعی بحران عمده در نظریه های توسعه که عده ای از متفکران توسعه از آن تحت عنوان تنگنا و یا محدودیتهای توسعه یاد می کنند. از اینرو بسیاری از نظریات و دکترین-های سنتی توسعه به دیده شک و تردید در تحقق اهدافی که داعی آن بودند مواجه شدند. از راست ترین آنها یعنی نظریه نوسازی و انواع نظریه های توسعه نیافتگی گرفته تا چپ ترین آنها نظیر نظریه وابستگی (به ویژه پس از فروپاشی بلوک کمونیسم). در حالی که بسیاری از نظریات کلاسیک توسعه با نقدهای جدی روبرو بودند، عده ای از متفکران راه برون رفت از موانع و تنگناهای توسعه را در توسل به مجموعه متنوعی از نظریاتی یافتند که از آنها تحت عنوان «پسا مدرن »، «پساساختاری » و «پسا توسعه ای » یاد می شود. برای نمونه نظریه های پسامدرن، انواع نظریه های معتقد به پیشرفت تاریخی را که جهت پیشرفت را یا به سمت سطوح بالاتری از تمدن بشری و یا باور به رهایی انسان تصویر می کردند به چالش جدی کشیده اند