پژوهش حاضر با اتکاء بر نظریات مارکسیستهای ساختارگرا مانند فرانک، پولانزاس و آلتوسر و نظریات هاروی و لوفور درحوزهی جامعهشناسی شهری، و با استفاده از روش اتنوگرافی انتقادی به بررسی روابط بین-فرهنگی، مناسبات اجتماعی و اقتصادی در مناطق چندفرهنگی و همچنین نشاندادن ارتباط چندگرایی فرهنگی با موفقیت اقتصادی اقوام مختلف و تاثیر تنوع قومی و قطبیبودن جوامع بر فرآیند توسعه در شهر چندفرهنگی تکاب میپردازد. گردآوری دادهها از طریق مشاهدات مشارکتی و مصاحبه عمیق انجام گرفته و تعداد مصاحبهشوندگان این پژوهش 28 نفر بوده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که تمایزات اقتصادی در این شهر چندفرهنگی بهدلیل ویژگیها و خُلقیات فرهنگی گروههای قومی نیست بلکه ناشی از عوامل ساختاری و سیاستگذاریهای کلان است؛ قومیت، یکی از عوامل مهم شکلدهنده مناسبات اقتصادی است و تنوع قومی، تاثیر قابل توجهی بر رشد و توسعهی اقتصادی دارد. تبعیض قومی که به-میانجی سیاستهای نهادی در این شهر اعمال میشود سبب کمرنگترشدن ارتباطات میانفرهنگی و افزایش واگرایی قومی میان گروههای فرهنگی نسبت به گذشته شده است. این گروهها با یکدیگر غیریت-سازی میکنند و سعی میکنند فاصله و مرزهای اجتماعی مشخصی با یکدیگر داشته باشند. از این رو، اصلیترین امکان بازسازی روابط فرهنگی در مناطق چندفرهنگی توجه به توسعه پایدار، متوازن و رویکردهای فراقومیتی در توسعه اقتصادی است.