در عصر مدرن آموزش راهی برای توانمندی و ارتقاء افراد است و در کشورهای جهان سوم نابرابری آموزشی بیشتر به چشم میخورد حالا چه بسا در روستاها این امر به مراتب بیشتر است. در روستاها با توجه به سنتهای فرهنگی و محیط آن نابرابری جنسیتی تشدید میشود و زنان به عنوان قشر فرودست جامعه بیشتر با پیامدهای نابرابری آموزشی مواجهاند همین امر باعث طرد شدگی زنان در دورن جامعه شده است. در این پژوهش از دیدگاههای اندیشمندان منتقد نئولیبرال و نابرابری آموزشی مانند بوردیو، اپل، کلمن، چافتز، باولز و جینتیس برای تحلیل دادهها استفاده گردیده است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و از شیوه نمونهگیری هدفمند برای انتخاب نمونهها تا رسیدن به اشباع داده پیش رفته است. با 33 نفر زنان در 8 روستا از روستاهای دهستان صلواتآباد با رنج سنی 18-65 ساله مصاحبه نیمه ساختیافته صورت گرفت. یافتههای به دست آمده شامل 231 مقوله عمده، 26 مقوله محوری و 9 مقوله اصلی است. مقوله اصلی عبارتاند از: 1) نظام پدرسالارانه (نابرابری جنسیتی، مدیریت مرد در خانواده، قوانین تبعیضآمیز، اشتغال به کار و ازدواج زودرس) 2) سرمایه فرهنگی_اجتماعی خانواده( بیسوادی والدین، باور سنتی خانواده، عدم آیندهنگری والدین)،3) محیط روستا (فضای بسته روستا، نظارت غیر رسمی روستا) 4) فقر (شرایط مالی خانواده، افزایش هزینه سرویس و وسیله نقلیه عمومی)، 5) کمبود امکانات (نبود وسیله نقلیه عمومی، نبود مدرسه، عدم حمایت دولت)،6) عدم استقلال مالی و شغلی (عدم منبع درآمدی، عدم اشتغال، بیکاری افراد تحصیلکرده)،7) جایگاه فرودستی زنان (عدم منطقی بودن، عدم تغییر موقعیت اجتماعی، ضعف قدرت بیان، فقدان آگاهی)، 8) محرومیت اجتماعی (عدم پیشرفت، محدودیت در ورود به فضای عمومی) و 9) تغییر نگرشها (تغییر دیدگاه خانوادهها و مقاومت دختران) است. نتایج پژوهش نشان میدهد که پیامدهای ترک تحصیل برای همیشه با زنان است و حتی در بعضی مواقع باعث مختل شدن و همچنین باعث ایستایی زندگیشان میشود. فرصتهای که آنان رو از داشتن زندگی معمولی باز میدارد و وابسته بودن زنان، جایگاه فرودستی آنان را افزایش میدهد.