نظر به اهمیت سازگاری نقشهای شغلی با تعهدات بلندمدت خانوادگی، پژوهش حاضر ارتباط بین تعارض کار-خانواده و نگرشهای ازدواج-فرزندآوری زنان شاغل را بررسی کرده است. ابتنای نظری پژوهش بر نظریههای تعارض نقش، نابرابری جنسیتی، حمایت اجتماعی و منابع اقتصادی استوار است. پژوهش کمّی و از نوع همبستگی است و برحسب روش گردآوری دادهها، پیمایشی است. میدان مطالعه، سنندج و نمونه شامل 338 زن ازدواجنکرده و دارایهمسر 49-15 ساله شاغل است که با نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و تصادفی ساده برای پاسخ به پرسشنامه انتخاب شدند. نتایج نشان داد؛ زنان ازدواجنکردهای که تعارض کار-خانواده بالاتری را تجربه میکنند، سن بالاتری را برای ازدواج مناسب میدانند. از طرف دیگر، تجربه بالاتر تعارض کار-خانواده در بین زنان دارایهمسر با نگرش به تعداد فرزند کمتر همراه است. تحلیل چندمتغیره دادهها نشان داد که در زنان مجرد، 23.5 درصد از تغییرات نگرش به سن ازدواج توسط متغیرهای وضعیت استخدام و تعارض کار-خانواده؛ و در زنان دارای همسر، 42.5 درصد از تغییرات نگرش به تعداد فرزند ایدهآل با متغیرهای تعارض کار-خانواده و سن تبیین میشوند. قرار گرفتن زنان در موقعیتهای شغلی ایمن و رفع تعارضهای بین کار-خانواده با در پیش گرفتن سیاستهای حمایت از خانواده برای تحقق ایدهآلهای ازدواج-فرزندآوری از توصیههای سیاستی حاصل از نتایج است.