هدف پژوهش حاضر شناسایی و تغییر ویژگیها و امکان های مداحله در سیاست های گمرکی برای بازشناسی و برجسته کردن نقش مرزنشینان (اختصاصا کولبران) است. سیاست های گمرکی ای که بصورت مستقیم یا غیرمستقیم بر زیست جهان مرزنشینان تأثیر گذاشته، و اتخاذ و چگونگی اِعمال این سیاست ها پدیده ی کولبری را، مهم و مسأله زا کرده است. مفروضه ی بنیادین این است که سیاست های گمرکی، مرزنشینان و کولبران را حذف و به حاشیه رانده اند. بنابراین از رویکردِ پساتوسعه که مبنای آن، محور قرار دادن مردم و سازمان های غیردولتی است و به توسعه از پایین به بالا می نگرد، بعنوان ملاحظات نظری بهره جسته ایم. روش مورد استفاده در این پژوهش، روشِ مردم نگاری نهادی می باشد و با توجه به اهداف و موضوع مورد بررسی ، با دو نوع داده سروکار داریم: تجربیاتی که در کشاکش روابط نهادی شکل گرفته و متون نهادی ای که کلیت حیاتِ اجتماعی را درنوردیده و به مثابه اِعمالِ سیاست های از بالا شکل دهنده تجربیات هستند. برآیند تحلیل این دو نوع داده، باید به نتیجه هایی در تغییر وضع موجود بیانجامد. در این راستا از نمونه گیری هدفمند و نمونه گیری نظری جهت مصاحبه با افراد و همچنین از متون نهادی مربوط به گمرک (به ویژه گمرک باشماق مریوان) استفاده نموده ایم. یافته های این پژوهش حاکی از حذف مرزنشینان کولبر (نقش و جایگاه، اجتماع و فرهنگ و اقدامات آنها)، در سیاست ها و اقدامات گمرکی می باشد. گمرک با استراتژی حفظ کولبری و درعین حال حذف کولبران از سیاست هایش و با مکانیسم ها و اعمالی نظیر کارت مرزنشینی، پیله وری و ایجاد بازارچه های مرزی در این راستا عمل می کند. کولبران برای پرکردن خلاء ناشی از این حذف به اقداماتی از جمله تشکیل شورای مرز، گروه های غیررسمی و محلی، تعاونی مرزنشینان و اعتراضات مدنی دست زده اند که عمدتاً به دلیل همین حذف، بی کارکرد و غیرموثر بوده اند. لذا لازم است گمرک به سیاست های بازتوزیع گرایانه ای ازجمله گنجاندن نقش و جایگاه آنها در قوانین و سیاست های گمرکی، تشکیل کارگروه های ویژه، سرمایه گذاری مالی و ارائه خدمات رفاهی و آموزشی در مناطق مرزی دست بزند.