اهداف: هدف پژوهش حاضر بررسی موانع تحقق تفکر انتقادی در گستره تعلیم و تربیت بود. روش ها: این پژوهش از لحاظ هدفی که دنبال کرده است، از نوع تحقیقات بنیادی است. این پژوهش از نوع روشهای کیفی بوده که با روش گراندد تئوری انجام شده است. جامعه مورد مطالعه، کلیه معلمان، کارشناسان و خبرگان مقطع ابتدایی شهر مریوان واقع در استان کردستان بودند. تعداد 27 نفر از بین جامعه مدنظر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش نمونهگیری، بر اساس اشباع نظری بود و با این ملاک که درباره مسئله تحقیق، دانش و اطلاعات غنی داشته باشند، انتخاب شدند. برای گردآوری دادههای تحقیق، از افراد نمونه، مصاحبه نیمهساختاریافته به عمل آمد. مصاحبهها ابتدا ضبط و سپس پیادهسازی شدند. دادههای بدست آمده با روش سهمرحلهای استراوس و کوربین که کدگذاری باز، محوری و گزینشی است، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: پس از انجام کدگذاری باز تعداد 512 کد اولیه استخراج شد که پس از فرآیند پالایش و ادغام، کدهای تکراری حذف شدند. از میان انبوه مفاهیم به دست آمده 19 کد محوری یا مقوله فرعی مشخص شدند. نتیجه گیری: نتایج بیانگر این بود که وجود رویکرد تمرکزگرا در تعلیم و تربیت و عدم احساس امنیت شغلی در سیستم آموزشی در صورت داشتن تفکر انتقادی از موانع جدی بر سر راه تحقق تفکر انتقادی در تعلیم و تربیت می باشد.