پژوهش کنونی جهت شناسایی نقش عوامل شخصیتی در پیش بینی گرایش به و تداوم رژیم غذایی صورت گرفت. به این ترتیب تحقیقی که نظر هدف بنیادی-کاربردی و از نظر روش شناسی کمی است، در قالب یک روش تحقیق همبستگی انجام شد. گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای و مقطعی بود که به سنجش صفات شخصیتی پیشنهادی DSM-5 و نظم جویی شناختی هیجانی برای تعیین نقش آنها در پیش بینی اقدام یا عدم اقدام برای رژیم غذایی و همچنین پیش بینی تداوم آن پرداخت. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل سه گروه بود. زنان چاق مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه و رژیم درمانی، زنان چاق (وزن بالای 75 کیلوگرم) بدون سابقه مراجعه به کلینیک های تغذیه و رژیم درمانی و زنان با وزن عادی (وزن زیر 65 کیلوگرم) که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس و داوطلبانه از کلینیک های تغذیه، مطب های پزشکی و کارشناسان تغذیه و رژیم درمانی دو شهر سنندج و کرمانشاه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش عبارت بود از: چک لیست محقق ساخته ارزیابی سوابق آزمودنی ها، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان، پرسشنامه شخصیت برای DSM-5، پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون. گردآوری داده ها با استفاده از چک لیست ارزیابی سوابق و اجرای پرسشنامه ها انجام شد و پس از اجرای آزمونها، شماره تلفن و آدرس از آنها گرفته شد. سپس ورود داده ها به نرم افزار SPSS و غربالگری پروتکل های نامعتبر صورت گرفت. در نهایت، نتایج بدست آمده تجزیه و تحلیل شد و مورد تفسیر قرارگرفت. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها نشان می دهند که سه گروه عادی، چاق دارای رژیم غذایی و چاق بدون رژیم غذایی، تنها در متغیر تمرکز مجدد مثبت تفاوت معنادار دارند. همچنین نتایج مربوط به حیطه ی عاطفه منفی DSM-5 حاکی از آن است که این سه گروه در متغیر درجاماندگی، دست ورزی، خصومت، وظیفه نشناسی، باورهای غیر معمول و حواس پرتی نیز تفاوت معنادار داشته، اما در هیچکدام از رگه های موجود در حیطه ی کناره گیری DSM-5 تفاوت معنادار ندارند. آزمون تعقیبی شفه که برای تمایز دقیق تر موارد دارای تفاوتهای معنادار رگه های شخصیتی انجام گرفت نشان دهنده ی تفاوت معنادار دو گروه چاق دارای برنامه ی رژیم غذایی و بدون آن، با گروه عادی در متغیرهای خصومت و باورهای غیر معمول، از گروه غیر چاق بود. همچنین، گروه چاق مورد مطالعه بدون رژیم غذایی، در متغیرهای تقلب و وظیفه نشنا