تبلیغات از مهمترین ابزارهای افزایش فروش اعضاء زنجیره تأمین است. افزایش فروش و تأمین تقاضا مستلزم هماهنگی اعضاء زنجیره است. با توجه به اینکه تصمیمات تبلیغات و تولید در زنجیره به صورت تعاملی بین اعضاء است، لازم است شکلی از یکپارچهسازی یا مشارکت در تصمیمگیری در زنجیره ایجاد شود. زنجیره تأمین در نظر گرفته شده در این پژوهش شامل یک تولیدکننده و دو خردهفروش است. از طرفی تولیدکننده از تبلیغات سراسری جهت تقویت و تثبیت برند تجاری استفاده میکند و از طرفی دیگر، خردهفروشان برای افزایش فروش از تبلیغات محلی استفاده میکنند. تولیدکننده در تأمین هزینههای تبلیغات محلی با خردهفروشان مشارکت میکند. بهعلاوه، فرض میشود محدودیت ظرفیت تولید برای تولیدکننده و بودجه تبلیغات برای همه اعضاء زنجیره تأمین وجود دارد. محدودیت ظرفیت تولیدکننده، نوعی رقابت بین خردهفروشان جهت تأمین تقاضا و محدودیت بودجه تبلیغات رقابتی بین آنها برای جلب بیشترین مشارکت در هزینههای تبلیغات ایجاد میکند. ساختار حاکم بر مدل بهینهسازی، از نوع برنامهریزی دوسطحی است که تولیدکننده در سطح بالا و خردهفروشانِ رقیب، در سطح پایین قرار دارند. از منظر تئوری بازیها، یک نوع بازی استکلبرگ-نشِ تعمیمیافته بین بازیگران حاکم است. روشی برای یافتن تعادلهای این بازی بر پایه نامساویهای تغییراتی پیشنهاد شده است و تحلیلهای عددی برای ارزیابی مدل و روش حل ارائه گردیده است. در نهایت توصیههای مدیریتی مبتنی بر پایه نتایج آزمایشهای عددی پیشنهاد شده است.