ساختارگرایی با تکیه بر ویژگی هایی چون ساختمندی و تأکید بر وجه همزمانی و غیرتاریخیِ ساختار، در زمره کارآمدترین شیوه ها برای نقد و بررسی روایت های منبعث از اسطوره هاست. داستان فریدون در شاهنامه از جمله روایت هایی است که همچنان عناصر معناداری از ساختارهای اساطیری کهن در آن نمودار است. در این مقاله بر اساس رویکرد ساختارگرایی و با الگو گرفتن از روش پراپ، در پی تبیین ساختار داستان فریدون در شاهنامه هستیم تا بتوان به دلالت پنهان و ژرفی که در پسِ ساختار این روایت نهفته است، پی برد. نتایج بررسی نشان می دهد این داستان از دو ساختار مجزا تشکیل شده است و تحلیل این ساختارها وجود ژرف ساخت مبتنی بر اسطوره آشناسازی در این داستان را نشان می دهد. بررسی ساختارگرایانه داستان همچنین ورود عناصری از دوره های متأخّر به این داستان را آشکار کرده است.