روایتشناسی از مباحث جدید در حوزهی رویکردهای نقد ادبی در ادبیات ایران و جهان است و در این میان آلژیر ژولین گریماس، نشانهشناس و ساختگرای روسی، از نظریه پردازان مطرح در این زمینه است. حماسهها یکی از انواع مهم ادبی هستند که قابلیت این را دارند تا از دیدگاه روایتشناسی مورد بررسی قرار گیرند. یکی از این حماسهها منظومهی جهانگیرنامه سرودهی شاعری گمنام به نام قاسم و متخلص به مادح، در ذکر جنگ جهانگیر پسر رستم با ایرانیان و در آمدن او در سپاه ایران و آنگاه جنگ او در مغرب با رستم است؛ بنابراین در این پژوهش منظومهی جهانگیرنامه بر اساس نظریههای جدید ادبی یعنی «روایتشناسی» مورد بررسی قرار گرفته است تا ضمن شناسایی پیرنگ داستانهای جهانگیرنامه، کنشگران و الگوی کنشی داستانهای این منظومه مشخص شود، و زنجیرههای روایی و مربع معنایی آنها بررسی شود. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و به روش کتابخانهای انجام شده است و هدف از نگارش آن دست یافتن به میزان انطباق این اثر با نظریات «الگوی کنشی»، «زنجیرههای روایی» و «مربّع معناشناسی» گریماس است. نتایج بررسی نشان میدهد که این منظومهی حماسی از الگوی ساختاری و روایی کاملی برخوردار است و در قالب نظریـّۀ ساختارگرایانه و معناشناسانۀ گریماس قابـل بررسی و تحلیل است.