متون کلاسیک ادب فارسی تنها واجد والایی بیان و سحر کلام نیستند بلکه گنجینه ی عظیمی از حکمت، اندیشه و باور ایرانیان، معارف دینی و غیر دینی، واقعیتهای اجتماعی ثابت و متغیر هستند. با بازخوانی این گونه متون در سایه ی رویکردهای نوین نقد و نظریه ی ادبی ساحتهای دیگری از این متون آشکار خواهند شد که میتوانند در مباحث و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مؤثر باشند. مقاله ی حاضردر پی بازخوانی گلستان سعدی از طریق کاربست نقد بومگرایانه برآمده است. لازم به ذکر است که در نقد بومگرا دو شیوه ی خوانش متن وجود دارد: اوّل آثار بومگرایانه ی خودآگاهانه ی معاصر و دوّم آثار ادبی اعصار گذشته که الزاماً بومگرایانه نیستند. خوانش بومگرایانه ی گلستان در گروهبندی دوّم قرار میگیرد و شاید اهمیّت و ضرورت پژوهش نیز از همین نکته ناشی شود. برای این منظور بخشهایی از گلستان انتخاب، و نوع و میزان بازنمایی طبیعت در معنای عام آن، و پدیدههای طبیعی همچون حیوانات، گیاهان، درختان، حشرات ، مناظر و چشماندازها مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان میدهند که سعدی در گلستان انسان- مدار است و طبیعت و اجزای طبیعت ابزاری در خدمت ترویج معارف تربیتی، اخلاقی و پند و نصیحت است. این نتایج در هماهنگی با انگاره ی مسلط در مورد سعدی در مقام متفکری اجتماعی است نه متأملی بومگرا.