رمان «این مرد از همان موقع بوی مرگ می داد» اثر محمد حنیف ظاهرا حادثه ای عجیب اما کمتر روایت شده از تاریخ معاصر ایران را بازگو می کند، اما این حادثه تنها آغاز کار است و نویسنده بخش بزرگی از تاریخ معاصر ایران را در قالب داستانی تخیلی به تصویر می کشد. این تاریخ تاریخی شخصی شده است؛ به عبارت دیگر، تاریخ ارائه شده از ورای حوادث زندگی شخصیتهای اصلی رمان از جمله حنیف روایت می شود و این تاریخ های شخصی در تقابل با کلان روایت های تاریخی قرار میگیرند. نویسنده، برای ایجاد چندمعنایی، خودش را از جایگاه نویسنده محروم کرده و بخشهایی از شخصیتش را در قالب شخصیت حنیف و دیگر شخصیتهای رمان می ریزد. بدین شیوه، او از مطلق نویسی و ایجاد بستار معنایی سر باز می زند. این رمان شباهتهای زیادی با برخی از رمانهای چاپ شده در دهه هشتاد دارد؛ اما آنچه اثر محمد حنیف را از رمانهای ایرانی دهه هشتاد متمایز می کند، میزان خودروایتگری یا استفاده از عناصر اتوبیوگرافیک است. استفاده زیاد از عناصر اتوبیوگرافیک، این رمان را به یادنگاشت نزدیک کرده است.