این مقاله، با رجوع به نظریه های «ادبیات جهان»، به ویژه مفهوم «رمان ترجمه زاد» ربکا والکویتز، و با اشاره به نمونه های گوناگون از رمان فارسی، رمان دیاسپوریک ایرانی و رمان غیرایرانی با محتوای ایرانی، به تحلیل وضعیت رمان ایران در عصر جهانی شدن ادبیات می پردازد. گسترش روزافزون اینترنت و شکل گیری شبکه ای جهانی از خوانندگان، جهانی شدن بازار ادبیات با مرکزیت ناشران بین-المللی غربی، نهادی شدن پژوهش های ادبی با محوریت مجلات انگلیسی زبان دارای «اعتبار جهانی» و افزایش روزافزون مهاجرت و تشکیل جوامع چندفرهنگی در دو دهه ی اخیر محتوا، زبان و فرم رمان را دستخوش دگرگونی هایی کرده است که در نهایت به ظهور «رمان جهان» انجامیده است. اشتیاق به نوشتن برای مخاطبان چندفرهنگی و چندزبانی تعدادی از رمان نویسان فارسی زبان را بر آن داشته است تا به جای پرداختن به محتواهای ترجمه ناپذیر، به خلق آثاری روی بیاورند که خود بر ترجمه استوار بوده و امکان ترجمه شدن خویش را نیز فراهم می آورند. در میان دیاسپورای ایرانی مقیم اروپا و آمریکای شمالی نیز، بسیاری از نویسندگان به خلق رمان هایی به زبان انگلیسی پرداخته اند که در اساس ترجمه بوده و حول مجموعه ای از ترجمه پذیرهای فرهنگی و زبانی استوارند. همچنین جوامع متمرکز ایرانی در شهرهایی چون تورنتو و لوس آنجلس الهام بخش و مشوق تعدادی از نویسندگان غیرایرانی بوده اند که آثاری با محتوای ایرانی پدید آورده و از زبان فارسی به مثابه ی بخشی از زبان ادبی خویش بهره گرفته اند. این آثار تمایز سنتی میان تألیف و ترجمه ی ادبی و مفاهیمی نظیر تعلق ملی در ادبیات، تاریخ ادبیات ملی و نسبت میان ادبیات ملی و زبان ملی را به چالش کشیده اند.