برای ادبیات، روانشناسی نه یک انتخاب که جزء شرایط موجود است. در مقابل، روانشناسان همواره از متون ادبی الهام گرفته و با استناد به برخی مضامین، تصاویر، ساختارها و شخصیتهای ادبی جهان شمول، نظریه های خویش را اساس و قوام بخشیده اند. روانشناسی، در باور عامه مردم، بیشتر با تجویز، درمان و مراقبت تداعی می شود، اما این تصور عمومی چندان قرین واقعیت نیست. روانشناسی بیش و پیش از هر چیز، کوششی در جستجوی حقیقت است، هر چند در شرایط و زمانهای خاص این رسالت اصلی در عمل به حاشیه رانده می شود. صرف نظر از دلایل این امر، می توان گفت که روانشناسی در پیوند با ادبیات، جامعه شناسی و فلسفه کارکرد راستین خویش را یافته و از ابزار مهار به کوششی در جستجوی حقیقت تبدیل می شود.