این مقاله، با اشاره به ویژگیهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی عصر الیزابت به مثابه عصر گذار از دوره های میانه به دوران مدرن، به تحلیل نمایشنامه ریچارد دوم اثر شکسپیر به مثابه محصول فرهنگی این دوره ویژه از تاریخ انگلستان می پردازد. استدلال مقاله این است که جایگاه ویژه بلاغت و سخنوری و همچنین برجسته سازی شگردهای نمایشی از جانب نویسنده بیانگر نیاز سوژه عصر الیزابت به بازتعریف مداوم هویت خویش در جامعه ای در حال گذار است. کنش اصلی نمایشنامه، یعنی تعارض میان ریچارد دوم و بولنبروک، بیش از آنکه جنگ شمشیرها باشد، نبرد واژگان و ایدئولوژیهای متقابل است. این تعارض، تعارض میان باورهای دیرپای دوره های میانه با مرکزیت ریچارد و باورهای عصر مدرن با مرکزیت بولنبروک است. رقابت میان این دو ایدئولوژی، دنیای نمایشنامه را دوپاره کرده و شخصیتها که به ناچار میان این دو دنیا در تناوب هستند، به طور مداوم نیازمند خودآرایی و بازتعریف هویتی خویش اند. این بازتعریف هویتی غالبا در قالب خودآرایی زبانی نمود یافته است. این دوپارگی دنیای نمایشنامه بازتابی از دوپارگی روزگار خود شکسپیر است. او این دوگانگی ایدئولوژیک روزگار خویش را به شکلی نمادین با استفاده از استعاره ی دنیا به مثابه ی صحنه ی نمایش بیان کرده است. شکسپیر تناوب مداوم شخصیتها میان دو دنیای متناقض ریچارد و بولنبروک را همانند رفت و آمد بازیگران میان دو صحنه نمایش به تصویر کشیده است.