جنگلهای زاگرس از گذشته های دور جزو سکونتگاه های انسانی بوده و امروزه نیز یکی از مراکز جمعیتی پرتراکم کشور است. جمعیت زیادی در این جنگلها در روستاهای کوچک و بزرگ زندگی می کنند که معیشت خود را به شکلهای مختلف بهره برداری از جنگل (فروش انواع فراورده های چوبی و غیر چوبی جنگل، چرای دام و بهره برداری علوفه) تامین می کنند. روشها و میزان بهره برداری سنتی از جنگل در بسیاری از مناطق به درستی شناسایی نشده است، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری هم بسیاری از این بهره برداریها را به رسمیت نمی شناسد و اقدامات زیادی هم برای جلوگیری از آن انجام داده است. با این حال در سالهای اخیر با توجه به شرایط اجتماعی اقتصادی و تغییر نگرش این سازمان، رویکرد تعاملی تا حدی جایگزین رویکرد تضاد و تقابل با جوامع محلی شده و بر این اساس سیاستهای مدیریت مشارکتی توسعه یافته است. هدف از انجام این پژوهش شناسایی و ارزیابی جایگاه راهبردی مهمترین الگوهای بهره برداری از جنگلهای زاگرس شمالی، تعیین عوامل موثر بر آنها و در نهایت شناسایی و رتبه بندی راهبردهای مدیریتی برای بهبود مدیریت الگوهای بهره برداری بود. برای این منظور از چارچوب فرایند مدیریت راهبردی استفاده شد که بر پایه آن در گام نخست در پنج شهرستان جنگلی واقع در منطقه زاگرس شمالی (پیرانشهر، سردشت، بانه، مریون و سروآباد) روستاهای هدف انتخاب شدند. برای انتخاب روستاها از نظر کارشناسان اداره منابع طبیعی هر شهرستان و مشاهده و جستجوی محلی استفاده شد. به این ترتیب در هر شهرستان تعداد ده روستا (در پیرانشهر چهار روستا) با وابستگی معیشتی به جنگل، انتخاب و در هر روستا پنج خانوار که بیشترین ارتباط را با جنگل داشتند، به روش گلوله برفی انتخاب شد. علاوه بر روستاییان، گروههای دیگر دست اندرکاران شامل کارشناسان اداره منابع طبیعی شهرستانها، اعضای هیات علمی دانشگاهها و مرکز تحقیقات منابع طبیعی و سازمانهای غیر دولتی عضو جامعه آماری پژوهش بودند. شناسایی انواع و روشهای غالب بهره برداری از جنگل نیز به طور مداوم و همزمان با تعیین نمونه آماری و مشارکت کنندگان در تحقیق صورت گرفت. به منظور ارزیابی وضعیت اجتماعی – اقتصادی جامعه محلی از ابزارهای پرسشنامه نیمه ساختاریافته و مصاحبه با سرپرست خانوارهای روستایی استفاده شد. در گام بعدی در راستای اجرای فرایند مدیریت راهبردی، پرسشنامه هایی در چند مرحله تهیه شد و به وسیله آنها لیست عوامل داخلی و خارجی موثر بر هر کدام از بهره برداریها و ارزیابی این عوامل، ماتریس داخلی –خارجی، تعیین موقعیت راهبردی، آنالیز سوات و تعیین و اولویت بندی راهبردهای مدیریتی برای انواع بهره برداریها با استفاده از ماتریس برنامه ریزی راهبردی کمی (QSPM) از دیدگاه گروه های مختلف دست اندرکار انجام گردید. بر پایه یافته ها شغل اول بیشتر روستاییان شرکت کننده در این تحقیق در بانه و پیرانشهر دامداری، در سردشت و مریوان کشاورزی و در سروآباد شغل آزاد بود. منابع معیشتی روستاییان در سه گروه محصولات جنگلی، دامداری و سایر طبقه بندی شد و بیشترین و کمترین سود کل به ترتیب در خانوارهای روستاهای بانه و سروآباد مشاهده شد. بیشترین سود محصولات جنگلی مربوط به شیره سقز بود که در روستاهای مریوان به دست می آمد؛ در حالی که دامداری در روستاهای پیرانشهر رونق چشمگیری را نشان می داد. در این پژوهش الگوهای بهره برداری غالب در جنگلهای زاگرس شمالی شامل گزوگیری، گال مازوج، بذر بلوط، گلازنی-چرای دام، سقزگیری، زغالگیری، هیزم-سوخت، محصولات غذایی-دارویی و گردشگری طبیعت بودند که لیستی از عوامل داخلی (قوتها و ضعفها) و عوامل خارجی (فرصتها و تهدیدها) برای هر کدام از آنها تدوین شد. با ارزیابی عوامل داخلی و خارجی توسط دست اندرکاران، به کمک ماتریس داخلی خارجی، موقعیت راهبردی هر کدام از روشهای بهره برداری مشخص شد که بر اساس آن موقعیت تمام الگوهای بهره برداری در حالت پدافندی قرار گرفت. به این معنی که در الگوهای بهره برداری از جنگلهای زاگرس شمالی ضعفها بر قوت و تهدیدها بر فرصتها برتری دارد. بر پایه این نتایج راهبردهای متناسب با این موقعیت در سه حالت خوشبینانه، حد واسط و بدبینانه برای مدیریت آینده طراحی و جذابیت هر گروه از راهبردها توسط دست اندرکاران مورد ارزیابی و اولویت بندی قرار گرفت. نتایج این پژوهش می تواند به عنوان راهنمایی برای مدیران منابع طبیعی به منظور درک بهتر وضعیت موجود و انتخاب استراتژیهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.