حلول و اتحاد از جمله موضوعات بحث برانگیز در عرفان و تصوف اسلامی هستند که بیشتر علما و عرفای اسلامی آن ها را مردود و مخالف شریعت و طریقت دانسته اند، ولی با وجود این، سخنانی از برخی عرفا نقل شده است که ظاهر آن ها بر حلول و اتحاد دلالت می کند و پژوهشگران صوفی مسلک یا در صحت انتساب آن ها به عرفا تردید کرده و یا آن ها را طوری تفسیر و تأویل کرده اند که به حلول و اتحاد منتهی نشود. امام محمد غزالی یکی از اندیشمندان پر تلاش و تأثیرگذار در زمینه ی عرفان و تصوف اسلامی است که با وجود مخالفت شدید با عقیده حلول و اتحاد، به تأویل و توجیه سخنان بزرگان صوفیه پرداخته است و همین امر باعث شده است که به تناقض گویی در این زمینه متهم شود. در این پژوهش تلاش شده است که با روش توصیفی- تحلیلی و ضمن اشاره به دیدگاه های عرفانی امام غزالی، مسأله ی حلول و اتحاد و چگونگی تفسیر و تأویل سخنان برخی از صوفیه از دیدگاه ایشان مورد بررسی قرار گیرد.