این مقاله با عنوان «شمس تبریزی، غیبت یا شهادت» به پایان کار شمس الدّین محمّد بن علی بن ملک داد تبریزی می پردازد؛ یعنی می خواهد نشان دهد که آیا او به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا به شهادت رسید. اختلاف در این مورد به روزگار خود مولانا برمی گردد و از آن زمان تاکنون ذهن اکثر پژوهشگران احوال مولانا را در ایران و جهان به خود مشغول ساخته است. علی دشتی، بدیع الزّمان فروزانفر، ذبیح الله صفا، ابوالقاسم انجوی شیرازی، محمّدرضا شفیعی کدکنی، سیروس شمیسا، محمّدعلی موحّد، توفیق هاشم پور سبحانی، بهاءالدّین خرّمشاهی، عبدالکریم سروش، عبدالباقی گولپینارلی، هلموت ریتر، آنِ ماری شیمل و محمّد شبلی نعمانی درباره ی سرانجام شمس ابراز عقیده نموده اند. این آرا و عقاید را می توان در چهار دسته ی مختلف طبقه بندی کرد. روش و ابزارگردآوری اطّلاعات در این پژوهش کتابخانه ای است. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل محتوا استفاده خواهدشد. نتیجه نشان می دهد خلاف آن چه بیشتر پژوهشگران معاصرِ احوال مولانا با گمان و حدس و تردید بیان نموده و شهادت شمس را نپذیرفته اند، شمس الدّین تبریزی به شهادت رسیده و در این ماجرا علاءالدّین محمّد، فرزند بزرگ مولانا جلال الدّین، متهم اصلی است و نقش عمده ای در این قضیه داشته است. بنابراین پس از حلّاج، عین القضات و سهروردی، می توان شمس را چهارمین شهید عشق نامید.