گسترش مدرنیزم و آغاز موج سوم (عصرفراصنعتی) به عنوان دست آوردهای فراگیر قرن بیستم همه ی ابعاد زندگی را تحت تأثیر قرار داد . هنر و ادبیات نیز چونان نمودهایی از جامعه، در تلاش به سوی همگامی و هماهنگی با آن قرار گرفت. حاصل این هماهنگی و تأثیر پذیری پدید آمدن گونه ای نو در داستان به نام مینی مالیسم است که با تکیه بر ایجاز بیش از حد، سعی در هماهنگی با سرعت سیر زندگی دارد. مینی مالیسم در ادبیات غرب پدیده ای جدید محسوب می شود ، با این وجود در ادبیات کلاسیک ایران نمونه های فراوانی می توان یافت که از بسیاری جهات قابل انطباق با این گونه ی ادبی جدید باشند. در مقاله ی حاضر کوشش شده این انطباق در گلستان سعدی نموده شود. نتیجه کار نشان می دهدکه با این بررسی می توان به درک تازه ای از ساختار داستان ها و حکایات کلاسیک ایران دست یافت.