گونه شناسی روایی از جمله نظریههایی است که بر مسئله زاویه و نقطه دید استوار شدهاست. ژپ لینت ولت، نظریه پرداز فرانسوی که نظریهاش بر مبنای تقابل کارکردی بین راوی و کنشگر طرح ریزی شده، به بررسی و تحلیل راوی و عمل روایت، کنشگران و مخاطب میپردازد. گونه شناسی روایی به بررسی و ارائه الگوی ارتباطی و عملکردی بین وجوه خیالی راوی، کنشگران و مخاطب میپردازد که شامل وجوه انتزاعی، وجوه ملموس، کنشگران، راوی و مخاطب است که در نهایت به بررسی و تحلیل انواع کنشگران، گونههای کنش و مخاطب منجر میشود. نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی است و براساس نظریه ژپ لینت ولت به بررسی گونه شناسی عمل روایت و رابطهای که بین راوی و مخاطب وجود دارد که در ارتباط با روایت، داستان و کنشگران است، میپردازد. این تقابل کارکردی بین راوی و کنشگر صورت میگیرد و در دو قالب روایی اساسی شکل میگیرد: عمل روایت در دنیای همسان و عمل روایت در دنیای ناهمسان. همچنین این تقابل به شکل گیری مرکز جهتگیری نگاه خواننده منتهی میشود که تحلیل گونه شناسی روایی طبق آن مرکز بر مبنای چهار پایه، پایه ادراکی-روانی، پایه زمانی، پایه مکانی و پایه کلامی قابل بررسی است که دو اثر بوف کور صادق هدایت و صهیل الجواد الابیض زکریا تامر بر اساس این شاخصهها بررسی میشوند؛ بدین شکل روشها و شگردهای روایی تامر و هدایت در خلق این دو اثر و چگونگی استفاده از دنیای مختلف روایی نشان داده شدهاست. نتیجه نشان میدهد که هر دو نویسنده با استفاده از گونه شناسی روایی به جا توانستند افکارشان را در گونههای مختلف روایی نشان بدهند و مرکز جهتگیری خواننده را تعیین کنند. از سوی دیگر با توجه به ماهیت سورئالیستی هر دو اثر و استفاده تامر و هدایت از گونههای روایی مناسب به مخاطب امکان داده شده تا شناخت بیشتری از وضعیت و واقعیت عصرشان داشته باشند. همچنین از نظر پایهی زمانی هر دو روایت شبیه به هم هستند. مکان نیز در هر دو روایت تا حدود زیادی مبهم و مجهول است و گاهی از مکان واقعی با وجود خارجی به مکانهایی انتزاعی و ذهنی تغییر مییابد. عدم ثبات مکان و نامعلومبودن مکان نیز از شاخصههای اصلی روایتهای سوررئالیستی است و با مکتب انتخابی نویسندگان اثر مطابقت دارد، تغییرهای مکرر راوی و شخصیتها، چرخش نقلقولها و گفتگوها و وجوه دستوری واژگان و افعال از نظر شخص و زمان نیز با ماهیت عدم ثبات و عدم قطعیت در سبک سوررئالیسم سنخیت دارد.