رسالۀ حاضر تحت عنوانِ «بررسی نقش ظرفیّتهای زبانی و ادبی شرفنامه بدلیسی، تاریخ بیهقی و نفثهالمصدور نسوی در انتقال مفاهیم تاریخی» انجام شده است؛ ازاینرو شرفنامۀ امیر شرفخان بدلیسی، پدر تاریخنگاری کُرد، همراه با تاریخ بیهقی و نفثه المصدور،منابع پژوهش حاضر را تشکیل می دهند. بخش اعظم این پژوهش به معرّفی، بررسی و تجزیه و تحلیل ظرفیّتهای زبانی و بخش کمتر آن به ظرفیّتهای ادبی در این سه اثر اختصاص یافته است. شناساندن ظرفیّتهای زبانی و ادبی این سه اثر به علاقهمندان زبان، تاریخ و فرهنگ ایرانی و آشنایی با آنها، اهمّیّت بسزایی داشته و انجام پژوهش حاضر را ضروری نموده است. این پژوهش نشان می دهد در مواقعی که بیان صریح علل و عوامل رخدادهای تاریخی برای مورّخان مشکل ساز بوده، آنها از کدام شگردهای زبانی و ادبی جهت بیان گفتمان خود استفاده کرده اند. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده ها به شیوۀ کتابخانه ای و سندکاوی با استفاده از روش تحلیل محتوا بررسی شده اند. بدین منظور منابع مرتبط با این سه اثر، مطالعه و مطالب مرتبط با موضوع رساله، فیش برداری و یادداشت گردیده و سپس از نظر علم معانیِ نحو، دستور زبان، بلاغت، تحلیل گفتمان، روایت شناسی و امثالهم، تحلیل و بررسی شده اند. پژوهش حاضر برای تبیین ظرفیّتهای زبانی از نظریۀ نظم جرجانی (علم معانی نحو)، نظریۀ صورتگرایان روس و نظریۀ لیچ (قاعده کاهی و قاعده افزایی) و برای تبیین ظرفیّتهای ادبی از آرای اندیشمندان علوم بلاغی (معانی، بیان و بدیع) و برای تبیین میزان صراحت یا پوشیدگی گزارهها، از نظریۀ تحلیل گفتمان ونلیوون استفاده کرده است. علمای بلاغت زیبایی را در نحو جمله، صنایع بدیعی و صور خیال دانسته اند؛ یعنی برای تبیین وجوه ادبیّت یک متن، توضیح ساختارهای نحوی، صنایع بیانی و بدیعی آن را ضروری شمرده اند؛ بنابراین برای بررسی ظرفیّتهای زبانی و ادبی یک اثر، باید علم معانی نحو، بیان و بدیع را مبنای کار قرارداد؛ ولی به دلایلی که در بالا بیان شد، از بررسی بیان و بدیع در منابع پژوهش حاضر، پرهیز شده و وجهۀ همّت نگارنده، بیشتر بر بررسی این سه متن از جنبۀ علم معانی نحو متمرکز شده است. علم معانی نحو علمی است که زیبایی و تأثیر آثار ادبی را تنها از دیدگاه ساختمان جمله بررسی می کند؛ لذا یکی از کمترین نتایج این پژوهش، ایجاد علم معانی نحو برای زبان فارسی است. علاوه بر بررسی ساختارهای نحوی، جملۀ معترضه، بدل، صفت، تعریض، تصویر، توضیح و تفسیر فراتاریخی و یادکرد مشاهیر، مهمترین ظرفیّتهای زبانی مورد بررسی در این سه اثر هستند که هرکدام به سان تمهیدی در انتقال مفاهیم تاریخی نقش دارند. ظرفیّتهای ادبی مورد استفادۀ این سه نویسنده هم که در پژوهش حاضر بررسی شده اند، عبارتند از: کاربرد شعر، آیه، حدیث، امثالوحکم و تمثیل یا روایات الحاقی در لابهلای گزارههای تاریخی. بررسی کارکرد بلاغی وجه جمله (امری، التزامی، پرسشی و عاطفی) نشان می دهد در برش تاریخ بیهقی برای همۀ انواع جملات غیرخبری و وجوه غیراخباری فعل شواهد قابل توجّهی وجود دارد؛ ولی در دو متن دیگر - جز برای وجه التزامیِ غیرشرطی در شرفنامه - حتّی یک مثال دیده نمی شود؛ بنابراین بیهقی از نظر تنوّع و میزان استفاده از ظرفیّتهای زبانی بر دو نویسندۀ دیگر برتری دارد.