زمان از مؤلفه های مهم روایت است و در ساختارشکنی هایی که نویسنده یا راوی در سیر حوادث داستان صورت می دهد، اهمیت بسزایی دارد. در این میان ژرار ژنت به عنوان مؤثرترین نظریه پرداز و روایت شناس در زمینه ی زمان متن، با تفاوتی که میان زمان تقویمی و زمان روایی قائل است، مسیر گردش داستان را از زمان تقویمی به زمان روایی به سه مبحث عمده ی نظم، تداوم و بسامد طبقه بندی کرده است. پژوهش حاضر، مؤلفه ی زمان در روایت را بر اساس نظریه ی ژنت در دو رمان پرفروش از نسیم مرعشی به نام های "پاییز فصل آخر سال است" و "هرس" بررسی و تحلیل کرده است. نتایج نشان می دهد که این دو اثر فاقد نظم خطی رخدادها هستند و نویسنده در هر دو داستان با استفاده از انواع تکنیک های زمان پریشی به ویژه گذشته نگری مرکب و بیرونی و همچنین شگردهای تداوم یا دیرش رویدادها خصوصاً درنگ توصیفی و حدیث نفس، توانسته است از طریق کاهش سرعت روایت و ایجاد شتاب منفی و همچنین حضور حداکثری راوی، بر خواننده تأثیر بگذارد. نتایج نشان می دهد که عنصر زمان، در روایتِ هر دو رمان دارای برجستگی ویژه ای است. نظم و تداوم از پرکاربردترین مؤلفه های روایی در هر دو اثر است. ضمن آن که رمان "پاییز فصل آخر سال است" به جهت آن که شامل تمام انواع زمان پریشی ها و نابهنگامی های زمانی گذشته نگر و آینده نگر در همه ی انواع آن است، بیشترین میزان انطباق را با نظریه ی زمان روایت ژرار ژنت دارد.