پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل ساختاری فرسودگی شغلی معلمان بر اساس تحریفات شناختی و نشخوار فکری با نقش میانجی افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی صورت گرفت. پژوهش حاضر جزء تحقیقات توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مقطع متوسط دوم شهرستان کامیاران در سال تحصیلی 1401- 1402 بودند که 323 نفر از این جامعه آماری به روش در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامه افکارخودآیند منفی کندال و هولون، پرسشنامه استاندارد همجوشی شناختی گیلاندرز و همکاران، پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون، پرسشنامه نشخوار فکری نولن هکسما و همکاران و پرسشنامه تحریف های شناختی عبدالله زاده و سالار استفاده شد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن بود مدل ساختاری فرسودگی شغلی معلمان بر اساس تحریفات شناختی و نشخوار فکری با نقش میانجی افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی دارای برازش مطلوبی میباشد. ضرایب استاندارد مسیر مستقیم مدل از نشخوار فکری (38/2= t)، تحریف های شناختی (72/3= t)، همجوشی شناختی (34/2= t)، و افکار خود آیند منفی (21/2= t) به فرسودگی شغلی معلمان معنیدار بود. همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم نشخوار فکری بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی همجوشی شناختی معنادار میباشد (082/0 =β)، اثر غیرمستقیم نشخوار فکری بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی افکار خود آیند منفی معنادار میباشد (110/0 =β). همچنین اثر غیرمستقیم تحریف های شناختی بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی همجوشی شناختی معنادار میباشد (085/0 =β) و نیز اثر غیرمستقیم تحریف های شناختی بر فرسودگی شغلی با نقش میانجی افکار خود آیند منفی معنادار میباشد (061/0 =β). بر مبنای نتایج پژوهش حاضر بهبود و تغییر تحریفات شناختی و نشخوار فکری زمینهای برای تغییر افکار خود آیند منفی و همجوشی شناختی فراهم میکند که در نتیجه این فرایند میزان فرسودگی شغلی معلمان کاهش مییابد.