رمان مهم ترین و معروف ترین شکل تبلور یافته ادبی روزگار ماست که با گسترش آن ادبیات، پوشش اشرافی و اختصاصی خود را به دور انداخت و معنای آثار دگرگون شد و به تدریج فرد به نیروی خلاق و زندگی درونی و عاطفی و ویژگی های افراد جوامع مختلف آگاهی یافت، و رمان به این جایگاه نرسید مگر به واسطه ی استفاده درست و به جا از عناصر داستانی که خلق هر رمانی نیازمند چینش دقیق این عناصر است و موفقیت یا عدم موفقیت داستان در گرو میزان هماهنگی و انسجام میان اجزاء و نحوه ی به کارگیری آنها در داستان می باشد که انسجام و پیوند و تسلسل منطقی این اجزاء در عکس العمل خواننده نسبت به داستان و برقراری ارتباط با آن مؤثر است. توفیق حکیم نویسنده ی معاصر مصر خالق رمان های ماندگاری می باشد که هر یک تصویری از واقعیت های اجتماعی جامعه و به ویژه جامعه ی عرب و مصر که در حقیقت بازگوکننده ی ارزش ها و گرایش های طبقه ی متوسط مصری است، را ترسیم می نماید. یکی از این رمان ها «عصفور من الشرق» که روایتگر صحفه ای از زندگی خود توفیق و به نوعی یادداشت های روزانه ی وی در پاریس است بیانی از تقابل دو فرهنگ شرق و غرب است و در سال 1938 به رشته ی تحریر در آمد. این پژوهش ابتدا به بیان تعریفی از رمان، انواع و عناصر آن پرداخته و بعد از پرداخت به زندگی و آثار این ادیب فرزانه به بیان رمان مذکور و بررسی عناصر داستانی آن می پردازد.