مسئله مکانیابی-قیمتگذاری بهعنوان شاخه نسبتاً جدیدی از مسائل پژوهش عملیاتی به دنبال حل همزمان مسائل مکانیابی و قیمتگذاری است. برخلاف مسئله کلاسیک مکانیابی تسهیل که تقاضای مشتریان را مقدار معلومی فرض میکند، در مسئله مکانیابی-قیمتگذاری تقاضا حساس به قیمت است. از سوی دیگر، غالبِ مدلهای مکانیابی بر این فرض استوار هستند که تصمیمگیرندگان دارای عقلانیت تام بوده و صرفاً به دنبال بیشینه نمودنِ عایدیهای خود در بازیها هستند. به عبارت دیگر، در این مدلها از تأثیر ترجیحات رفتاری بازیکنان در مدلبندی و تحلیل نتایج صرفنظر میشود. با این حال روشن است که فرض سنتی خودخواهِ محض بودن عوامل در قیمتگذاری، فرضی دور از واقعیت است و با توجه به پررنگشدن جنبههای رفتاری در تحلیلهای اقتصادی لازم است تا به طور خاص تأثیر ترجیحات اجتماعی بر تصمیمات طراحی شبکه بررسی گردد. امروزه، سیاستهای نظارتی در سطح جهانی بر لزوم کاهش انتشار کربن در کشورهای مختلف، به وضع مقررات محدودکننده از سوی سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان منتهی گردیده است به طوری که بسیاری از شرکتها وادار به طراحی مجدد زنجیره تأمین خود شدهاند. از این رو، جنبهی مهم دیگری از پژوهش حاضر، پرداختن به بحثهای زیستمحیطی در برنامهریزی و طراحی شبکه زنجیره تأمین خواهد بود. علاوه بر موارد فوق، عوامل مختلفی نظیر انتخاب تکنولوژیِ ساخت مناسب، هزینههای تولید، نگهداری و انتقال، تعیین وسیلۀ نقلیۀ کارا و رقابت وجود دارند که بر قیمت نهائی محصول تأثیر گذاشته و مسئله مکانیابی-قیمتگذاری را واقعبینانه و در عین حال پیچیده میکنند. در این پژوهش، یک مدل دوسطحی برای یک مسئله مکانیابی-قیمتگذاری با پرداختن به جنبههای مختلف مسئله ارائه میگردد. مدل پیشنهادی مبتنی بر بازی استکلبرگ-نشِ رفتاری است. در سطح رهبر، یک مدیریت مرکزی قرار دارد که مسئول مکانیابی و برنامهریزی تولیدکنندگان است و در سطح پیروان، خردهفروشانی قرار دارند که مبتنی بر تصمیم رهبر، بر مبنای ترجیحات اجتماعی خود و به منظور کسب سهم بیشتری از بازار محصول استراتژیهای قیمتی خود را تعیین میکنند. رقابت قیمت بین خردهفروشان، تعیینکننده تقاضای مصرفکنندگان است. در همه مراحل با استفاده از تحلیل حساسیت سعی میشود تا ضمن بررسی تأثیر پارامترهای مختلف، بینشهای مدیریتی مربوطه ارائه گردد. نتایج نشان میدهند که کنارگذاشتن فرض سنتی خودخواهِ محض بودن عوامل میتواند به خروجیهای سودمندی منتهی گردد. به طور کلی، با مقایسه خروجیهای رویکرد تئوری بازی سنتی و رویکرد مبتنی بر تئوری بازی رفتاری، مشاهده میشود که رقابت قیمت بین خردهفروشانِ موقعیت طلب منجر به کاهش قیمتها میشود. کاهش قیمت منجر به افزایش تقاضای مصرفکننده میشود و بهبود عایدی اعضا و عملکرد کل سیستم را به همراه دارد. کاهش قیمت به نوبه خود منجر به افزایش رفاه اجتماعی مصرفکنندۀ نهائی میشود.