در جهان امروز، فلسفه ی شریعت و چگونگی تعامل شریعت(امر ثابت) با مسائل اجتماعی(در بیشتر موارد امر متغیرِ متحول) و نیز تقسیم بندی دین و شریعت، از جمله ی مهم ترین دغدغه ها و دل مشغولی های نواندیشان مسلمان است. بدیهی است چگونگی خوانش از نص(متن دینی) و توجه به مبانی و روح و مقاصد آن، در شیوه ی ارتباط دین و شریعت با امر واقع اثرگذار است. طاهر حدّاد با درک ضرورت وجودی اجتهاد و نیز تأکید بر نقش اساسی شریعت اسلامی در حمایت از حقوق بشر، به بازخوانی رویکردهای پیشین در ارتباط با این موضوع می پردازد. مقاله ی حاضر با هدف معرفی رویکردی نو در اجتهاد فقهی-مقاصدی، با استفاده از روش توصیفی-تفسیری به تبیین آموزه های طاهر حداد پرداخته است. وی با خوانش خاصی از اندیشه ی مقاصدی، دیدگاه های مبتنی بر صورت گرایی و ظاهرگرایی فقهی را نقد کرده است و میان روح دین و مقاصد آن با ظاهر احکام تمایز جوهری قایل شده و بیان از آن دارد که حکم در طول زمان، باتوجه به مبانی و روح حاکم بر آن می تواند متحول شود و در این میان، ثوابت دین را از متغیرات آن بازمی شناسد. در ارتباط با حقوق زنان، او قائل به برابری حقوق زن و مرد است؛ چه این که هدف و روح دین اسلام، در راستای تحقق آزادی و برابری میان انسان ها بوده و بر همین اساس، ضمن توجه به تفسیر و خوانشی مقصدمحور، تمامی صورت های مبتنی بر نابرابری میان انسان ها را مغایر روح و مقاصد دین و شریعت می داند.