حقانیت و امکان متافیزیک دستکم از زمان کانت به این سو به مسألهای جدی برای فیلسوفان غربی بدل شده است و بیشتر فیلسوفان بهنحو ایجابی یا سلبی ملزم به اتخاذ موضع در مقابل آن شدهاند. هایدگر از آن دسته فیلسوفان معاصر است که مواجههای انتقادی با سنت متافیزیک به عنوان «تقدیر تاریخیِ» غرب داشته و چه قبل و چه بعد از گشت فکریاش، مدعی «ساختگشایی» تاریخ متافیزیک و حتی فراروی از «زبان» آن بوده است. گادامر اگرچه در خصوص متافیزیک همان رویکرد افراطی استادش را ندارد، باری موضع خود را در پسِ اظهارنظرهای وی پنهان میکند؛ گاهی با خوانشی خاص با طرح او همراه است و گاهی در مقابل آن جبهه میگیرد. همین امر سبب نوعی ابهام و دوپهلویی در موضع و تفسیرهای گادامر دربارۀ متافیزیک غربی شده است. در هر صورت، گادامر با طرح هایدگر در رابطه با امکان گذار از «زبان» متافیزیک موافق نیست، اگرچه نوعی فراروی را ممکن میداند. ما در این نوشتار با رجوع به اظهارنظرهای متفاوت هایدگر و به ویژه گادامر، به روشی توصیفی-تحلیلی میکوشیم نخست تلقی هایدگر از طرح «ساختگشایی» تاریخ متافیزیک را ارائه دهیم و سپس موضع و تفسیرهای گادامر در خصوص امکان فراروی از «زبان» متافیزیک را با تکیه بر آثار مختلف او مشخص کنیم. پرسش محوری ما این است که چرا در موضع گادامر نوعی ابهام و دوپهلویی در رابطه با متافیزیک دیده میشود و چگونه میتوان با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی او این دوپهلویی را تبیین کرد.