فلسفه چیست و در دنیای نابسامان کنونی چه رسالتی میتواند داشته باشد؟ آیا با همان نگرش کلاسیک به فلسفه در معنای «دانشدوستی» و عشق به حکمت همچنان میتوان تفکر فلسفی را استمرار بخشید یا شرایط خاص جهانِ معاصر ایجاب میکند که نوعی بازاندیشی در ماهیت خود فلسفه و رسالت آن صورت گیرد؟ مقصود از تعبیر «کاربرد» در مورد علوم انسانی و بهویژه در مورد فلسفه چیست و از چه نوع کاربردی میتوان در مورد نقش فلسفه در زیستجهان کنونی سخن به میان آورد؟ این پرسشها و پرسشهای مرتبط دیگری مبنای این سخنرانی بود و این مسأله هم مطرح شد که آیا اساساً در جهانی که عاری از معناست و به تعبیر نیچه در وضعیتی که کلیۀ ارزشها خالی از محتوا شدهاند، فلسفه همچنان میتواند نقشی ایجابی ایفا کند یا نهایتاً نقش نوعی تسلی و داروی مسکّن را میتواند بازی کند؟