طلاق به عنوان یکی از شایع ترین آسیب های اجتماعی با طیفی از بدکارکردی های جسمانی، روان شناختی و اجتماعی در زوجین همراه می باشد. افزایش شیوع طلاق این ضرورت را ایجاد کرده است که راهکارهایی برای مقابله با آن اندیشیده شود. یکی از عواملی که می تواند تبیین کننده گرایش زوجین به طلاق باشد، قصه عشق طرفین می باشد. قصه عشق ماهیت داستان عاشقانه افراد و برداشتی است که طرفین از عشق به عنوان یک پیوند دوسویه دارند که ضمن تعیین چگونگی عشق ورزی آن ها به یکدیگر، میزان موفقیت و ثبات تعاملات عاشقانه آن ها را تا حد زیادی مشخص می کند. در این پژوهش که در سال 1398 انجام گرفت، سعی بر آن بوده تا در قالبی پدیدارشناسانه و با بهره گیری از مصاحبه های عمیق، قصه های عشق زوجین متقاضی طلاق را در شهر سنندج مورد بررسی قرار دهد. برای انجام این پژوهش از روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شد و با 14 زوج متقاضی طلاق در قالب یک پرسشنامه نیمه ساختار یافته به صورت عمیق مصاحبه شد. متن مصاحبه ضبط شده به نگارش درآمد و در ادامه با استفاده از روش Van Manen مورد تفسیر قرار گرفت. 4 طبقه از تعامل قصه های عشق با یکدیگر از مصاحبه مشارکت کنندگان دریافت گردید که شامل 1- قصه عشق ایثار_قصه عشق پلیس 2- قصه عشق ایثار_قصه عشق جنگ 3- قصه عشق ایثار_قصه عشق وحشت 4- قصه عشق باغ_قصه عشق جنگ بود. یافته های حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که که این 4 طبقه از قصه ها تناسب زیادی با هم ندارند و بروز تعارض و نارضایتی زوجین را پیش بینی می کند. همسرانی که قصه عشق آنها مکمل یکدیگر نمی باشد تعارض و آشفتگی در سطح بالاتری ادراک می کنند و میزان رضایت آنها از زندگی در سطح پایینی قرار دارد. نفوذ و تأثیر سبک های دلبستگی و طرحواره ها و مسائل فرهنگی در قصه های عشق قابل توجه می باشد.