پژوهش حاضر با هدف بررسی و سنجش آثار اختلال بیثباتی عاطفی بر مسئولیت جنایی انجام شده است که دو متغیر اختلال بیثباتی عاطفی و مسئولیت جنایی به ترتیب متغیرهای مستقل و فرعی تحقیق هستند. سؤال اصلی تحقیق اینگونه مطرح گردید؛ آثار اختلال بیثباتی عاطفی بر مسئولیت جنایی چگونه است؟ بهمنظور تبیین بهتر آن، 3 سؤال فرعی تنظیم شد که عبارتاند از: منظور از اختلال بیثباتی عاطفی چیست؟ مسئولیت جنایی چیست و عناصر اصلی آن کدامها هستند؟ عوامل اختلال بیثباتی عاطفی تا چه میزان بر عدم مسئولیت جنایی تأثیر دارد؟ در فرایند انجام پژوهش و براساس سوالهای فوق، دو فرضیه نیز ارائه گردید. مطالعه حاضر از نظر هدف، بنیادی؛ از نظر ماهیت و روش، توصیفی (پیمایشی) و از لحاظ نحوه روابط بین متغیرها، جزو مطالعات همبستگی است. در این تحقیق اطلاعات و دادههای مورد نیاز با استفاده از روشهای کتابخانهای و پیمایشی (پرسشنامه استاندارد) گردآوری شدند. روش کتابخانهای جهت تبیین مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی، و روش پیمایشی برای گردآوری دادههای کمی مورد استفاده قرار گرفت. جامعه مورد مطالعه تحقیق شامل52 نفر از اساتید رشتههای حقوق جزا و جرمشناسی، روانشناسی و مشاوره شاغل در دانشگاههای استان آذربایجانغربی بودند که براساس فرمول کوکران 46 نفر بهعنوان حجم نمونه از طریق روش نمونهگیری تصادفی ساده شدند. برای تحلیل دادهها، ابتدا ویژگیهای جمعیتشناختی افراد نمونه بررسی شد، سپس از طریق نرمافزارهای آماری (اسپیاساس و لیزرل) و انجام آزمونهای آماری توصیفی استنباطی، فرضیههای تحقیق مورد سنجش قرار گرفتند. یافتههای تحقیق حاکی از آن است: اختلال بیثباتی عاطفی در دو بعد اختلال روحی - روانی و اختلال رفتاری ظاهر میشود و عدم مسئولیت جنایی را میتوان از طریق اقداماتی مانند مجازات جایگزین، درمان و اصلاح رفتار افراد بررسی نمود. نتایج تحقیق نشان داد بین اختلال بیثباتی عاطفی (روحی – روانی و رفتاری) و عدم مسئولیت جنایی رابطه قوی، مثبت و معناداری وجود دارد و میتوان از طریق مجازات جایگزین، درمان و اصلاح رفتار افراد، اختلال بیثباتی عاطفی را تا حد قابل قبولی مهار کرد. زیرا بسیاری از افراد مجرم در نتیجه شرایط نامطلوب روحی و محیطی، بهطور ناخواسته اقدام به انجام رفتاری میکنند که مسئولیت جنایی برای ایشان به همراه دارد. بر این اساس جهت شناسایی و پیشگیری از اقدامات خطرناک منجر به جرم، شناسایی انگیزه و رفتار افراد مبتلا به بیثباتی عاطفی و درمان آنها حائز اهمیت است. در نهایت این نگرش میتواند بهنوبه خود زمینههای امنیت در جامعه را ایجاد و ارتقا دهد.