ناتورالیسم یا طبیعت گرایی، در اصل اصطلاحی است که از فلسفه به ادبیّات راه یافته است. این مکتب احساس، عاطفه و تخیّل را کنار هم گذاشته و به واقعیّت های طبیعت و اصول قانونی و علمی تکیه دارد. مکتب ناتورالیسم، در سال های پایانی سدۀ نوزدهم پدید آمد. امیل زولا، نویسندۀ فرانسوی، تورگنیف، نویسندۀ روسی و جورج الیوت نویسندۀ انگلیسی، از پیشگامان این مکتب بودند. در ایران، صادق چوبک نمایندۀ این مکتب شمرده می شود و در ادبیّات عرب هم عبدالرّحمن منیف از نویسندگانی است که در آثارش کاربرد این مکتب نمایان است. هدف این پژوهش بررسی رمان های صادق چوبک و عبدالرّحمن منیف از منظر شیوۀ روایت ناتورالیستی می باشد. نگارنده می کوشد ابتدا با استفاده از روش کتابخانه ای و سندکاوی، پیدایش مکتب ناتورالیسم و تأثیرپذیری دو نویسنده از این مکتب را بررسی کند؛ سپس به تحلیل تطبیقی آثار دو نویسنده از نظر شیوه های روایت بپردازد. بررسی ها نشان می دهد که هر دو نویسنده اگرچه رئالیست و واقع گرا هستند امّا از مؤلّفه های مکتب ناتورالیسم نیز در آثارشان تأثیر پذیرفته اند و شیوۀ روایتشان نیز ناتورالیستی است.