قانونگذار عراقی (قانونگذاران کشورهای اسلامی) به راهحلی برای موضوع نوهها درصورت فوت پدربزرگ یا مادربزرگشان برای قسمتی از ما ترک دست یافتند. وقتی که در بیان سهم این نوهها با مشکل مواجه میشویم آیا تحت عنوان ارث به آنها میرسد یا تحت عنوان وصیت؟ اگر(قائل به ارث باشیم ) و بگوییم ارث است آنها مستحق ارث نیستند (و ارث نمیبرند) زیرا با وجود عموها و عمهها آنها از ارث محروم میشوند زیرا عمو و عمهها از آنها به میت نزدیکترند و اگر بگوییم وصیت است (مانند قانونگذار عراقی) در این صورت با مشکل دیگری مواجه میشویم و آن این است که چگونه میگوییم وصیت است و در حالی که متوفی وصیت نکرده است؟ (متوفی آنها را به عنوان جانشین سهم پدرشان که قبل از فوت پدر بزرگ فوت کرده است تعیین نموده است) زیرا وصیت واجب این است که پدر بزرگ مالی را که معادل سهم پدر نوهها است برای آنها وصیت میکند و در نظر می-گیرد به شرط اینکه بیش از ثلث (یک سوم) ماترک نباشد در این صورت از این دیدگاه موضوع وصیت است. اما از این حیث که وصیت را برخود واجب میکند (خود وسایر وراث را ملزم به اجرای آن میکند) میراث است. زیرا وصیت اختیاری است ولی میراث اجباری میباشد . صرف نظر از اینکه نصی در قرآن و سنت نبوی وجود ندارد بعضی از فقها از جمله ابن حزم ظاهری معتقد به وجوب وصیت هستند و برای این دیدگاه خود به ادلهی عقلی استناد میکند همانطور که این موضوع را از ادلهی نقلی به صورت غیر مستقیم استنباط کردهاند. براساس این که در وصیت واجب اهداف و مقاصد شرعی که برای وصیت و ارث وجود دارد در آن واحد محقق میشود. بنابر این موضوع وصیت واجب موضوعی اجتهادی است که تحت قواعد اجتهاد قرار گرفته است. و مخالف نص صریح در قرآن و سنت نبوی نمیباشد. بیشتر کسانی که مستحق وصیت واجب هستند (مطابق قانون) از صغار و ایتام نیازمند میباشند و در حکم دادگاه برای آنها این وصیت حق و اجبار است برای رعایت مصلحت آنها. وصیت واجب بدعتی نیست که قانونگذاران در کشورهای عربی و اسلامی آن را ابداع کرده باشند بلکه در فقه اسلامی نیز به آن پرداخته شده است.