از آنجا که ادبیات، هنر زیبا بیان کردن و تاثیر بیشتر آن بر مخاطب است، یکی از مهمترین شاخصههای علم معانی، بررسی چگونگی القای سخن به مخاطب است و چون ارائهی پیام به طور مستقیم، چندان هنری و موثر نیست، بسیار بدیهی است که پرسش در مفهوم اصلی خود به کار نرود و دارای اغراض ثانویه باشد. به وسیلهی این اغراض، گوینده هم سخن موثر میگوید و هم خواننده را متوجه زیباییها و جنبههای هنری کلامش میکند. مقصود از اغراض ثانویهی پرسش آن است که گوینده از بیان جملات پرسشی، در صدد دریافت جواب نیست، بلکه آن پرسش، یک پرسش هنری است که در ادبیات به آن سوال بلاغی میگویند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل و بررسی معانی ثانوی جملات استفهامی در غزلیات بابا فغانی « » شیرازی است تا مشخص شود وی برای بیان چه معانی از جملات پرسشی بهره گرفته است و میزان توجه و بهرهگیری از جملات پرسشی چه قدر است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و بر اساس مطالعات کتابخانهای صورت گرفته است و جامعه آماری این پرسش، بخش غزلیات بابافغانی شیرازی است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که وی از بیشتر معانی ثانوی جملات پرسشی، بهره برده است و پرکاربردترین کارکردهای ثانوی جملات پرسشی در غزلیات او شامل استفهام انکاری و کم کاربردتری نسرور و شادی، شمول حکم، استفهام مقید اثبات است. بهرهگیری او از استفهام بیشتر جنبهی هنری دارد و به زیباتر شدن غزلیات او کمک کرده است.