هدف از پژوهش کیفی حاضر، بررسی روش های جذب و آموزش کودکان کار و بازمانده از تحصیل استان کردستان در دوره سوادآموزی است. جامعه آماری این مطالعه را اولیای کودکان کار، کارشناسان ستادی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی استان کردستان، تشکیل دادند که نمونه های این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند با بهره گیری از تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از تکنیک دلفی و مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد که روایی و پایایی سوالات مصاحبه ها به وسیله سه سوسازی و پنل متخصصان تایید گردید. تجزیه و تحلیل داده های کیفی با بهره گیری از کدگذاری های متعارف صورت گرفت. نتایج حاصل از تحلیل داده ها در از دیدگاه کارشناسان ستادی، آموزشیاران و اولیای کودکان کار نشان داد که به ترتیب چهار عامل اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و آموزشی در حوزه ی بازمانده شدن از تحصیل کودکان کار قابل شناسایی است. همچنین فرآیند تحلیل داده های کیفی حاصل از روش تئوری بنیانی به منظور طراحی مدل پارادایمی و فرآیندی کودکان کار بازمانده از تحصیل در استان کردستان نشان داد که از دیدگاه جامعه مورد مطالعه ، علل بازمانده شدن از تحصیل کودکان کار، متنوع و گسترده بوده و مقوله های متعددی را در بر می گیرد که در قالب مدل پارادایمی شامل شرایط علّـی(عوامل اقتصادی)، پدیـده، زمینه(خانوادگی)، شرایط مداخله گر(عوامل فرهنگی)، کنش یا راهبردها (روش های مختلف بازمانده شدن از تحصیل) و پیامدها (اقتصادی، اجتماعی و فردی، آموزشی و تربیتی) می باشد و فرآیند آسیب پذیری ناشی از بازمانده شدن از تحصیل و ارتباط بین ابعاد مختلف آن را منعکس می نماید. درنهایت، تحلیل داده های کیفی به منظور شناسایی روش های جذب و آموزش کودکان کار و بازمانده از تحصیل در دوره های سوادآموزی بیانگر آن است که راهکارهای اقتصادی، ترویجی، فرهنگی، قانونی و آموزشی از دیدگاه گروه های مذکور در قالب 5 طبقه مفهومی قابل دسته بندی است. یافته های این مطالعه می تواند دستاوردهایی برای مدیران و برنامه ریزان اداره نهضت سوادآموزی استان کردستان داشته باشد، بدین صورت که سیاست گذاران باید راهکارهای فوق الذکر را با رویکردی جامع و تلفیقی، مدنظر داشته تا بستر افزایش ضریب جذب و آموزش کودکان کار شکل گرفته و هموار گردد.