پیوند فرم معماری و سازه بر اساس شواهد بسیار، در معماری گذشته ی ایران به خصوص دوره ی سلجوقی و تیموری، در گوتیک اروپا و همچنین در معماری بومی اکثر کشورهای جهان وجود داشته است. پیوند میان فرم و سازه تندیس خاصی پدید می آورد که حاصل خلاقیت در سازه، فرم و فناوری های ویژه در ساخت است. به تدریج این پیوند در پی تحولات معاصر می تواند دست مایه ای باشد تا این دو خویشاوند (سازه و معماری) زیبایی جدیدی را استوار سازند. معمار معاصر باید نسبت به مهندسی، زیبایی شناسی و جامعه شناسی آگاه و بصیر باشد. اما متاسفانه معماران معاصر همانند یک هنرمند صرف آموزش می بینند. سوالاتی که در این جا مطرح می شود این است: 1. آیا تعادل مهندس سازه و معمار جوابگوی نیاز ذاتی معمار به ایستایی به عنوان یکی از سه عنصر شاکله ی آن به همراه عملکرد و زیبایی می باشد؟ (مثلث ویتروویوس) 2. چگونه معماران در عین بهره گیری از تخصص مهندس سازه، استقلال و فردیت تاریخی خود را در روند طراحی معماری باز یابند؟ این مقاله با بررسی و مطالعه ی کتب تاریخ معماری و بررسی برخی نمونه های موردی موجود، رابطه ی میان سازه و معماری و در رویکردی فنی-تاریخی ریشه ی جدایی سازه از معماری را مطرح و آثار منفی جدایی بر طرح را بررسی خواهد کرد و در انتها راهکاری که در این موضوع ضروریست و حضور معمار در طراحی سازه را پررنگ تر می کند، داشتن حساسیت سازه ای در طرح اولین خطوط طراحی است به طوری که در هر مرحله جایگاه سازه در طرح مشخص باشد و این اندیشیدن به سازه به مراحل بعدی طرح موکول نگردد.