هدف اصلی این تحقیق بررسی ارتباط میان کیفیت ساختمان مدرسه و عملکرد مشارکتی دانش آموزان است. بدیهی است بیشتر آموزش های غیر رسمی از مهارت های اجتماعی و بازی های ساختاری، در حیاط های مدرسه و زمین های بازی که کودکان بیشتر زمان های فراغت از تحصیل شان را در آنجا سپری می کنند، رخ می دهد. این پژوهش با کاوش در فضاهای آموزشی و مفهوم خلاقیت و علل و عوامل پرورش در مدارس با فضایی منعطف، باز و حتی بدون کلاس، الگویی برای محیط یادگیری نوآورانه پیشنهاد می کند؛ که مهمترین نتیجه ایجاد فرصت درک بسیاری از تجارب با تاکید بر خصوصیات و نیازهای رشد کودکان می باشد که آموزش کلاسی با فضایی صلب از فراهم آوردن آن عاجز است. توجه به الگوهای معماری بومی ایرانی در ساخت فضاهای آموزشی می تواند اثری پایدار ایجاد کند که از یک سو سبب ایجاد حس تعلق و خاطره جمعی، هویت و فرهنگ ایرانی گردد و از سویی دیگر نماد حرکت مدرسه سازی همگام با تکنولوژی روز جهان باشد. این پژوهش بر پایه شیوه تحقیقی- ترکیبی شامل روش های توصیفی، تحلیلی و در نهایت استدلال منطقی و با بهره گیری از روانشناسی محیط از خلال مطالعات کتابخانه ای و تحقیق میدانی به معرفی سمت و سویی جهت افزایش کیفیت آموزش می پردازد و در آن بر« اهمیت ساختن« در یادگیری تاکید شده است؛ که نتایج بررسی بیانگر وجود رویکرد «یادگیرنده محور« به جای «معلم محور« و تقویت خلاقیت دانش آموزان می باشد.