جستار حاضر به نقش روایتی مرگ قهرمان در بیت های فولکلور کردی از منظری ساختارگرا می پردازد. در این راستا چهار روایت شفاهی با پایانی تراژیک مورد بررسی قرار می گیرد. این روایت ها در سه محور تقابلی میل، دانش و قدرت مورد واکاوی قرار می گیرند. نتیج تحقیق نشان می دهد که عمدتا قهرمان و ابژه میل از طریق حوادث جادویی با هم آشنایی پیدا می کنند. عناصر واسط میان این دو بر روی محور دانش عبارتند از خواب و یا موجودات افسانه ای. این رخداد جادویی مشخصه ها و عملگرهای روی محور میل را بر می سازد. بدین گونه که این دانش جادویی رابطه مبتنی بر میل را میان قهرمان و ابژه میل (قهرمان و شاهزاده) پدید می آورد. اما تعامل و دینامسیم این دو عنصر بر روی محور میل با چالشی جدی در محور قدرت روبرو می شود. بدین گونه که ضعف قهرمان در برابر ضد قهرمان و ترفندهای یاری رسان ضد قهرمان وصال این جهانی را میان قهرمان و ابژه میل ناممکن می سازد. عامل اصلی شکست قهرمان در برابر ضد قهرمان در محور قدرت به غیاب عنصر یاریگر (برای قهرمان) باز می گردد. در این نقطه است که وصال پسامرگی و زندگی در جهان زیرین (گور) نقس روایتی خود را بازی می کند. بدین شیوه که مرگ قهرمان و سفر او به جهان زیرین است که نوعی وصال پسامرگی را برای او رقم می زند. تنها در حضور این کنش داستانی است که رابطه میان قهرمان و ابژه میل از نو روی محور میل برقرار می شود. در واقع می توان گفت که نقش روایتی وصال پسامرگی ممکن ساختن رابطه میان قهرمان و ابژه میل روی محور میل در جهانی دیگر است.