تداوم کار در همه صنایع، به ویژه صنایع تولید پیوسته، بسیار مهم بوده و هرگونه وقفه در جریان تولید اثرات منفی بر سود سازمان دارد. به همین دلیل، اجرای یک سیاست تعمیر و نگهداری موثر برای حفظ دسترسیپذیری سیستم در سطح مطلوب، حیاتی است و این امر خود نیازمند تدارک و تهیه قطعات یدکی برای تجهیزات است. مدلهای مربوط به مسائل نگهداری و تعمیرات به چندین تصمیمگیری مهم مربوط هستند که تعیین سطح بهینه قطعات یدکی و تدوین برنامههای نگهداری و تعمیرات از آن جمله هستند. این مدلها برای اولین بار در اوایل دهه 80 میلادی به صورت جدی مورد مطالعه قرار گرفتهاند و از آن هنگام تاکنون پژوهشهای بسیاری در این عرصه صورت گرفته است. یکی از جدیدترین و بهترین رویکردهای ارائهشده در این زمینه، برنامهریزی مبتنی بر وضعیت و یا برنامهریزی اقتضایی است که در آن، پس از پایش وضعیت سیستم، تصمیمگیری براساس نتایج آن انجام میشود. این پژوهش نیز برای تدوین برنامه بازرسی فنی و سیاست نگهداری و تعمیرات اقتضایی و کنترل موجودی قطعات یدکی، با هدف بیشینهسازی دسترسیپذیری سیستم و کمینهسازی هزینه انجام شده است. در مدل پیشنهادی، یک قطعه حساس، در یک سیستم صنعتی، مورد نظر قرار میگیرد که ممکن است، در هر لحظه در یکی از حالات سالم، نیمسوز و یا خراب قرارداشته باشد. در این رویکرد، نخست با بازرسی فنی، وضعیت قطعه پایش شده و چنانچه قطعه نیمسوز شده باشد، با قطعه سالم جایگزین میشود. همچنین، یک مدل بهینهسازی توسعه داده شده است که با درنظر گرفتن احتمال خرابی قطعه مورد نظر، بهترین فواصل بازرسی، دوره و میزان سفارش قطعات یدکی مورد نیاز را مشخص میکند. برنامهریزی به صورت منفصل و هفتگی انجام میشود. نوآوری پژوهش در تلفیق موارد بسیار مهم در گزینش همزمان سیاست نگهداری و تعمیرات و فاصله وحجم سفارش موجودی قطعات یدکی میباشد. برای نشان دادن روش اجرای رویکرد پیشنهادی، یک مثال فرضی حل شده و نتایج آن مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.