بدون تردید، مهمترین نقش زنبور عسل در حیات بشر، گردهافشانی میباشد. افزون بر گردهافشانی، زنبورعسل دارای تولیدات متنوعی است که هرکدام اهمیت زیستی و اقتصادی ویژهای دارند. از جمله این تولیدات، میتوان تولیدعسل، گرده گل، تولید موم، برهموم، ژلرویال، زهر زنبور عسل و همچنین درآمد حاصل از اجاره دادن کلونی ها به منظور گرده افشانی گیاهان را نام برد. با این حال، صنعت زنبورداری با چالشهایی از جمله تغییرات اقلیمی و کاهش زیستگاه، عدم مدیریت بهینه کلونیها، بازریابی و فرآوری محصولات، استفاده روزافزون از سموم و حشرهکُشها، مبارزه با آفات و بیماریها، کاهش جهانی جمعیت زنبورعسل، سندرم فروپاشی کلونی و ... مواجه میباشد. در کنار موارد ذکر شده، موضوع اصلاحنژاد زنبورعسل نیز به عنوان یک چالش مطرح است. نحوه بروز صفات در زنبورعسل پیچیده می باشد. بعضی از صفات مانند تخمریزی و ترشح فرمون به ملکه و برخی صفات مانند صفات تولیدی و رفتاری به عملکرد کلی کلونی نسبت داده می شود. پیچیدگیهای ژنتیکی و تولیدمثلی شامل سیستم تعیین جنسیت هاپلو-دیپلوئیدی و روابط خویشاوندی ناشی از آن، دشوار بودن کنترل وثبت جفتگیری ملکه و... اصلاح نژاد زنبورعسل را با چالشهایی مواجه کرده است. به بیان سادهتر، زنبورهای عسل از طریق برنامههای انتخاب و اصلاحنژادی، در مقایسه با سایر دامها دستاوردهای بلندمدت کمتری را به دست آورده اند. عدم پیشرفت در درجه اول، به دلیل معماری پیچیده ژنتیکی و اجتماعی کلنیهای زنبورعسل است که انتخاب افراد برتر از نظر ژنتیکی را دشوار میکند. با این وجود اصلاح نژاد زنبور عسل و از جمله نژاد کارنیولان Apis mellifera carnica سابقهای طولانی دارد. برنامههای بهگزینی رکوردبرداری و ثبت داده و شجره در زنبورعسل در دههی 1950 در آلمان شروع شده است. همچنین بهترین پیشبینی خطی نااریب ارزشهای اصلاحی (BLUP) در زنبورعسل از سال 1994 آغاز شده است. به طور عمومی، استفاده از روشهای نوین اصلاحنژادی در زنبورعسل به آهستگی و باتاخیر صورت میگیرد. برای نمونه، انتخاب ژنومیک با آنکه در سایر گونههای حیوانی متداول است اما در زنبورعسل هنوز مراحل اولیه تحقیقاتی و شبیهسازی را میگذراند. اخیرا پلاتفرمهای ژنوتایپینگ با تراکم بالا (100K SNP chip) برای نشانگرهای تکنوکلئوتیدی، در دسترس قرار گرفتهاند و امید میرود در آیندهی نه چندان دور، ارزیابی ژنومی به صورت عملی وارد بخش اصلاحنژاد زنبور شود.