انتقاد و شاخه های آن از جمله انتقاد سیاسی ،روان شناختی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی همواره یکی از موضوع های تحقیقی در فضای ادبیات است که شاعران عرب و ایرانی از آن به عنوان محور اصلی سروده های خود الهام گرفته اند. ادبیات تطبیقی، یکی از شاخه های ادبی و عنوانی جدید برای یافتن تعامل و مفاهیم مشترک میان ادبیات و زبان جهان و یکی از مهم ترین روش های تحقیقی در ادبیات جهانی و در پی اعتلا بخشیدن به ادبیات ملی می باشد. محمود سامی البارودی و ملک الشعرای بهار از شاعران نوگرای عصر جدید و هر دو مربوط به یک دوره اند و در زمینه های دعوت به علم، مبارزه با ظلم، فقر، تفرقه انگیزی، دورویی، زندانی شدن، بی توجهی به مردم،دوری از یار و دیار، هم فکری دارند و از انتقاد اجتماعی برای رسیدن به آرمان ها، مبارزه با رنج های شخصی و اجتماعی در مصر و ایران بهره برده اند. بهار بیش از هر چیز از بی وفایی دوستان و از شیوه ی انتخابات مجلس شورای ملی و وضعیت حجاب زنان در ایران شکایت کرده اند، اما بارودی در دو مورد اخیر، در خصوص اوضاع مصر سخنی به میان نیاورده است. این پژوهش برآن است انتقادات اجتماعی در دیوان بارودی و بهار را به صورت تطبیقی و با روش توصیفی تحلیلی بررسی کند و تفاوت و تشابه آن ها را نشان دهد.