داستان کوتاه در ادبیات معاصر عرب به عنوان مهمترین نوع ادبی بعد از شعر و رمان ظهور و گسترش یافت و همگام با شعر و رمان به صورت زیبا و هنرمندانه به تعبیر همه جانبه در مورد هستی و انسان می پردازد و نجیب محفوظ نویسنده و ادیب مصری در رشد و شکوفایی این فن نقش بسزایی داشته است. و یکی از ویژگی های داستان کوتاه داشتن پیرنگ است که نجیب محفوظ از آن در مجموعه داستان "الشیطان یعظ " در جهت دهی به داستان و انتقال جهان بینی به خواننده استفاده کرده است و احساسات آشفته را طبقه بندی کرده و به کشمکش های داستان منطق وجودی بخشیده است و هماهنگی را عناصر داستان ایجاد کرده است که در غیر این صورت داستان دچار بی تصمیمی و بی هدفی می شود و به سوی حکایت و حدیث و اسطوره و افسانه می رود. در این تحقیق ابتدا داستان به صورت پیرنگ (علت و معلولی) نوشته شده است و بعد از آن به تطبیق داستان با انواع پیرنگ پرداخته شده و نوع پیرنگ های به کار گرفته در این داستان ها مشخص شده است و بعد از آن بحث ایرادات پیرنگی بررسی شده است در آخر به عناصرساختاری پیرنگ داستان ها پرداخته شده است. پیرنگ و عناصرآن در این مجموعه داستان به نحو شایسته ای در خدمت درون مایه داستان ها می-باشد و توجه به این عناصر سبب شده که قضایا منطقی و قابل باور درمیان داستان باشند و هر حادثه ای دارای علّتی خاص باشد و تصادفی نباشند. در میان عناصر پیرنگی عنصر گره افکنی پر رنگتر از سایر عناصر به ایفای نقش می پردازد زیرا نجیب محفوظ از طریق این عنصر به بیان افکارش می پردازد.