امروزه در مباحث نقد ادبی، رئالیسم به عنوان مکتبی ادبی، جایگاه ویژهای در ادبیات داستانی دارد؛ مکتبی که میکوشد خصوصیات انسانها و اوضاع اجتماعی را آن گونه که در زندگی واقعی به نظر میرسند، بازتاب دهد. غسان کنفانی، نویسنده سرشناس فلسطینیتبار و علیاشرف درویشیان، داستاننویس صاحبسبک ایرانی از جمله نویسندگانی هستند که در آثار خود بر مبنای مبانی رئالیستی، واقعیات جوامع خود را با رویکردی انتقادی و اصلاحجویانه، به رشته تحریر درآوردهاند. کنفانی در مجموعه داستان «القصص» و درویشیان در مجموعه داستان«دُرُشتی» با همین رویکرد، اقلیم روستا و شرایط اجتماعی- اقتصادی مردمان آن را به تصویر میکشند. پژوهش حاضر، به مبانی رئالیسم در دو مجموعه داستان «القصص» و «دُرُشتی» از جهت محتوایی میپردازد و نشان میدهد که در هر دو اثر، به موضوعاتی عینی و ملموس پیرامون زندگی مرمان جامعه خود میپردازند و درونمایههایی برگرفته از واقعیتهای زندگی آنان، همچون فقر، درد و رنج و ناکامی و محرومیت در محیط اجتماع را نشان دادهاند. انتخاب موضوع و درونمایهها با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، منطبق بر واقعیت و معیارهای رئالیستی به ویژه رئالیسم انتقادی است.