سبک شناسی به مثابۀ شاخه ای از مطالعات ادبی که به زبان شناسی در ادبیات توجه خود را معطوف می کند به دنبال شناسایی و دسته بندی عناصر زبان شناختی در متن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی سبک شناسی متون داستانی به تحلیل و واکاوی هفت داستان صادق هدایت ( بوف کور، حاجی آقا، زنده به گور، سایه و روشن، سگ ولگرد، سه قطره خون و علویه خانم) بر اساس ویژگیهای آوایی، واژگانی و نحوی در زبان شناسی از دیدگاه رایت و هوپ (1996) پرداخته تا نشان دهد که هدایت چگونه در داستان هایش از تنوعات زبانی و تبیین های زبان شناختی بهره گرفته است. ماهیت انجام پژوهش حاضر که از نوع کیفی است، توصیفی -تحلیلی بوده و داده ها از هفت داستان صادق هدایت گردآوری شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که هدایت در داستانهایش عناصر زبانی را به گونه ای به کار گرفته است که گویی او عامدانه قصد دارد تا حس خاصی را به مخاطب منتقل کند و فضایی را بیافریند که آمیخته ای از ترس، تخیلات و لذت است.