هدایت یکی از برجسته ترین داستان نویسان ایرانی بوده که بن مایه ی داستان های وی بازگو کننده ی حقایق پنهان و آشکار جامعه ی اوست که به گونه ای غیر صریح به بیان آن ها پرداخته است. همچنین تحلیل گفتمان انتقادی یک رویکرد بینارشته ای برای مطالعه ی گفتمان است که زبان را به عنوان شکلی از کارکرد اجتماعی بررسی می کند و بر نحوه ی بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی به وسیله ی متن و گفتمان تأکید می کند. پژوهش حاضر در نظر دارد تا متن داستان بوف کور اثر صادق هدایت را بر اساس رویکرد سه لایه ای فرکلاف (1379) در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین مورد واکاوی و کنکاش قرار دهد. در این پژوهش داستان بوف کور اثر صادق هدایت بر اساس این رهیافت تحلیل و تبیین شده است تا چگونگی نگرش نویسنده در آفرینش داستان و عناصر آن نمایان شود و ارتباط و تأثیرپذیری داستان با گفتمان غالب فضای شکل گیری آن نیز بررسی شود. ماهیت انجام این پژوهش که از نوع کیفی است توصیفی-تحلیلی بوده و تکیه بر داده های پیکره-بنیاد دارد و داده های مورد بررسی به دلیل محدودیت در حجم مقاله برخی از جملات داستان بوف کور است. یافته های پژوهش همچنین نشان می دهد که داستان مذکور بر اساس رویکرد فرکلاف (1379) قابل تبیین است.